۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

سفرنامه 50: لوور و بخش ایران


از پاریس نوشتن به نظرم کمی لوس است! از این جهت که مسافران زیادی از ایران به این شهر آمده اند و رفته اند و حتی عده خیلی زیادی ایرانی در این شهر زندگی می کنند و نوشتن من بی فایده است. اما لوور نوشتن دارد. لوور هیچ وقت تکراری نیست. نه از این جهت که دیدنی است. لوور گریستنی است!!!! گریستن بر تمدن هایی که سال ها قبل ابهت آنها را می توان در نمادها و ساختمان های آنها دید اما امروز آنقدر پوک و ناتوان هستند که حتی اگر میراثشان به دزدی علنی فرانسوی ها رفته است هیچ نمی توانند بگویند جز اینکه آنها هم در صف موزه لوور بیاستند و پولی بدهند که میراث خودشان را ببیند البته به حق در دست کسانی که قدر آنها را می دانند.

اما به راستی چه کار هم کنند؟ میراث ایران را به ایران برگردانند تا عده ای به نام دین آنها را تخریب کنند و یا نابودی آنها را نشانه عبرت بدانند به جای آنکه از آنها محافظت کنند و برای نشان دادن ابهت ایران قدیم یا حتی به دلیل منافع اقتصادی توریست بیاورند؟ میراث یونان را به یونانی برگردانند که ساده ترین دخل و خرج خود را نمی داند و بارها ورشکسته شده و هنر کند همان ها که در مملکت خود دارد را سالم نگه دارد؟ میراث مصر را هم که دیگر مشخص است. و پیش خودمان باشد بیش از همه من برای مصر ناراحت شده ام که این تمدن چقدر بزرگ بوده و چقدر آثار از خود به جا گذاشته که تمامی موزه های غربی از دزدی و غارت  این تمدن پر است و هنوز هم پیدا کردن قطعه های جدید ادامه دارد. و اما مصر امروز چیست؟ کجاست؟

لوور را باید ببینی و بگریی....
.
.
.
.
عکس هایی از بخش ایران لوور