۱۳۸۷ تیر ۹, یکشنبه

خدا به خیر کنه!

خدا به خیر کنه! اون محصولات شرکت پتروشیمی اصفهان رو ببینید که امروز اومده به بورس :

بحث آموزش مسایل جنسی

این دغدغه مسایل جنسی هم عجب چیزیه ها! خداییش خدا عجب چیزی درون آدما برای تداوم نسل قرار داده... خدا را شکر ما توی دانشگاه تهران برای درس تنظیم خانواده شاگرد یک نفر بودیم که خیلی از مسایل را با دید باز و بدون شرم و حیا به ما یاد داد، خیلی از اون چیزایی که حتی خانوادهامون به دلیل شرم و حیای الکی نگفتند و نمی گند ..... حالا این بده یا خوبه که ما پسرهای زن نگرفته الآن از مردای زندار بهتر می دونیم قبل و بعدش باید چی کار کنیم ( البته تئوری! ) و یا اینکه از خود زنهای شوهردار بهتر می دونیم چه قرصایی رو باید کی مصرف کنند، انگاری چیزیه که حتی تو انگلیس هم حل نشده. اینجا مال بخش "و در این جزیره" مال شهریار رادپور از BBC فارسیه که خوندنش جالبه.... البته ماهیاتا ما بدلیل ساختار سنتی جامعمون هنوز نیاز شدید به این مسایل شاید نداشته باشیم ولی با این وضع تغییرات سریع جامعه بعید نیست که ما هم محبور بشیم این بحث ها رو جدی انجام بدیم ....

چون BBC فارسی فیلتره متن رو در زیر آوردم:

"آخرین آمار مربوط به میزان سقط جنین در میان دختران زیر ۱۸ سال در بریتانیا، موضوعی کهنه و تکراری را دوباره به بحثی داغ بدل کرده است؛ و این سئوال بدون پاسخ مانده که آیا آموزش امور جنسی را باید در مدارس اجباری کرد یا اینکه نوجوانان را به حال خود گذاشت تا در کلاس تجربه شخصی خودآموزی کنند؟
خبر بحث انگیز، رسیدن به مرز ۵۰ درصد موارد سقط جنین در میان دختران باردار زیر ۱۸ سال در این دیاربود. واز آن نگران کننده تر، این ادعای چند کارشناس امور بهداشتی و اجتماعی که سقط جنین در بین دختران زیر ۱۴ سال سن رو به افزایش گذاشته، چون راه های جلوگیری از بارداری را نمی دانند. آمار امسال، شمار سقط جنین در گروه سنی زیر سن قانونی را ۲ هزار مورد نشان می دهد که در میان دختران دبیرستانی زیر ۱۴ سال سن، ۲۸ مورد از سال گذشته بیشتر بوده است.
در کنار این آمار، اگر شمار دختران نوجوانی را اضافه کنیم که تصمیم به مادر شدن می گیرند و بدون تحصیلات کافی به صف روز افزون مادران مجرد این جزیره می پیوندند، جنبه اقتصادی و اجتماعی مسئله بیشتر نمایان می شود. و همراه با آن، این سئوال که برای جلوگیری از ورود زودرس و ناشیانه نو جوانان به دنیای تماس جنسی و آگاه نبودن از عواقب بهداشتی، اجتماعی و اقتصادی همخوابی چه باید کرد؟
تنها موضوعی که موافقان و مخالفان اجباری کردن آموزش امور جنسی در مدارس درباره آن اتفاق نظر دارند، قبول واقعیت طبیعی بودن رسیدن به مرحله کنجکاوی جنسی در هر فرد سالمی است که با ورود به مرحله بلوغ در خود کشف می کند؛ حسی ناشناخته و آمیخته به هزاران سئوال که نه هیچ تازه بالغی جرات مطرح کردن بی پرده آنرا دارد، و نه هر پدر و مادر و یا آموزگاری دانش و تجربه پاسخ دادن به آنرا.
تکان دهنده ترین بخش از یافته های نهاد های بهداشتی وسازمان ها یاری دهنده دختران تازه بالغ و باردار، میزان بی اطلاعی آنها از ماهیت تغیرات درونی بدن در دوران بلوغ، و پیامد های انواع رابطه جنسی است. بطور مثال، در یک گزارش از دختر ۱۴ ساله بارداری که برای سقط جنین مراجعه کرده بود نقل شده است که دلیل عادت ماهیانه را نمی دانست.
مخالفان اجباری کردن آموزش جنسی، با اشاره به حساسیت های فرهنگی و اعتقادات مذهبی مردم می گویند آموزش امور جنسی باید در خانه و بوسیله والدین انجام گیرد. ولی طرفداران آموزش اجباری با این استدلال که اطلاعات پدر و مادرها درباره امور جنسی، اغلب ناقص و از فرزندانشان کمتر و غیر علمی تر است، معتقدند که مسئله خیلی جدی تر و نگران کننده تر از آن شده است که با پنهان شدن در پشت سنگر شرم و حیا و آداب و رسوم قومی و خانوادگی از آن به سادگی گذشت.
در حال حاضر، آموزش جنسی در دبستان ها و دبیرستان های انگلستان و ویلز داوطلبانه است. ( اسکاتلند سیستم آموزشی خود را دارد) و از آن بدتر، نبود کادر حرفه ای آموزش امور جنسی. تحقیقات نشان داده که این گروه بیشتر آموزگارانی جوان و مجرد هستند که فقط به تشریح تغیرات فیزیکی بدن درهنگام بلوغ بسنده می کنند.
کارشناسان امور جنسی، بزرگترین نقطه ضعف را نه در سیستم آموزشی بریتانیا، بلکه درطرز فکر و برخورد مردمان این جزیره با سکس و موضوع های جنسی می دانند. طرز فکری کهنه که ریشه در اعتقادهای مذهبی ای داشته که امروز چیزی از آن باقی نمانده است، ولی در برخورد با واقعیات علمی و آزادی های اجتماعی و قانونی، بجای متحول و اصلاح شدن، پشت پرده ای از ابهام، خجالت و ریاکاری باقی مانده است. نمونه گویای این وضع درگفته یک آموزگار بود که به خبرنگاری گفت برای نوجوان ها تجربه کردن سکس کم دردسرتر از پرسیدن از پدر و مادر و معلم است؛ بسیاری از نوجوانان اینترنت را راهنمای بهتر و آسان تری یافته اند.
و همین نقش اینترنت در دادن اطلاعات بی پایان درست و ناقص و گاه غلط امور جنسی به نو جوانان و فراهم کردن راهی ساده برای ارتباط تصویری، صوتی و نوشتاری بین آنها، و البته بدون اطلاع والدین یا آموزگاران، یکی دیگر از مشکلات مسئولان امور آموزشی در این دیار و شاید تمام دنیا شده است. بزرگترین نگرانی مسئولان، وفور سایت های پورنوگرافیک در اینترنت و سهولت دسترسی نوجوانان کنجکاو و آسیب پذیر به آن است.
مسئله بالقوه خطرناک تر از افزایش سقط جنین در میان دختران دانش آموز، گسترش سریع انواع بیماری های مقاربتی در میان نو جوانان در بریتانیا است. سال ها است که مسئولان بهداشت بعضی مدارس، حتی بدون اطلاع والدین، به شاگردانی که رابطه جنسی دارند، کاندوم مجانی می دهند؛ ولی آمار مراکز درمان بیماری های مقاربتی نشان داده است که شماری از مبتلایان جوان، دلیل استفاده نکردن از راه های جلوگیری را ندیدن کاندوم در فیلم های پورنوگرافیک ذکر کرده اند.
با بیشتر و پیچیده تر شدن مسائل مربوط به تماس های زودرس فیزیکی و برقراری روابط جنسی بین نوجوانان زیر ۱۴ سال، به روشنی پیدا است که وقت زیادی برای ادامه جر و بحث بین موافق و مخالف اجباری کردن آموزش کامل و بی پرده امور جنسی در مدارس باقی نمانده است. همه می دانند که کشش و ایجاد رابطه جنسی بین نوجوانان واقعیتی است روشن تر از آفتاب و انکار آن، سر در برف فرو بردن است و ادامه بی اعتنایی به ضرورت آگاه کردن و راهنمایی آنها، کوتاهی ای با عواقبی احتمالا غیر قابل جبران."

۱۳۸۷ تیر ۶, پنجشنبه

سوت پایان امتحانات

بالاخره امتحان­ های این ترم هم به پایان رسید .هر چی با خودمون عهد می کنیم که یکبار هم که شده مثل آدم این درسا رو تو طول ترم بخونیم و شب امتحانی نباشیم نمی شه انگاری! شب امتحان هنوز شب عاشقان بی دل و دماغه با موهای شونه نکرده و چشمای قرمز از بی خوابی!
این امتحان آخری رو هم که دیگه نگو.... تقریبا دو ساعت قبل از امتحان فهمیدم هیچی بلد نیستم و برای اولین بار در کل دوران تحصیلیم از ابتدایی تا به الآن دست به دامن کاغذ تقلب شدم! خدا منو ببخشه که هر چی جلوتر می رم انگاری به قهقرا دارم بیشتر نزدیک میشم! به هر حال وقتی تو طول ترم که درس نمی خونی هیچی، سر کلاس هم مثل بچه ها سر و صدا می کردی و عمل شنیع ادای استاد در آوردن رو هم انجام می دی بهتر از این نمی شه... خداییش خیلی این استاد رو اذیت کردم! وقتی فکرشو می کنم خودم شاخ در میارم چون تقریبا بعد از جلوس در دانشگاه تهران شیطنت کردن یادم رفته بود..... به هر حال خدایا توبه!
با تموم شدن امتحانات هم مرخصی ها به پایان رسید و از شنبه باید کفش و کلاه کنم برای کار. آخر مصیبته، نه؟! مرخصی برای امتحان رو میگم....

۱۳۸۷ تیر ۵, چهارشنبه

یک نوشته از عبدی در مورد پالیزدار

عبدی در مورد الیزدار تو سایتش نوشته :
"ظاهراً پس‌لرزه‌هاي افشاگري اخير، هنوز ادامه دارد و قرار نيست به اين زودي‌ها تمام شود، اما در ميان تحليل‌ها و اظهارنظرات بسيار متنوعي كه درباره اين رويداد نوشته شده، به نظر بنده، جاي يك نكته خالي است. چنين به نظر مي‌رسد كه برخلاف تحليل‌هاي جاري اين افشاگري در جهت سخنراني‌هاي ضد فساد و ضد مافياي مقامات دولتي نبود و خواسته و ناخواسته، زمينه را براي ادامه خط تبليغي پيشين ضد فساد و ضد مافياي دولت تضعيف كرده است.
البته اين بدان معنا نيست كه فرد افشاكننده اخير، همسو و همفكر گروه دولت نبوده است، بلكه برعكس وي بنا بر شواهد قبلي و نيز بر مبناي سياق گفتارش، كاملاً همسوي جناح دولت بوده، اما ناخواسته، دولت را در ادامه سياست قبلي ضد فساد خود با مشكل مواجه كرده است.
ابتدا بايد توضيح داد كه خط و سياست قبلي ضد فساد چه بود؟ سياست پيشين، صرفاً يك سياست تبليغي بود، سياستي كه از يك سو واجد برنامه اجرايي براي شناخت علل و زمينه‌هاي فساد نبود و صرفاً فساد را به موضوع خوب و بد بودن آدم‌ها تقليل مي‌داد و به صورت تلويحي خود را خوب و سالم و ديگران را بد و فاسد معرفي مي‌كرد. و چون چنين برنامه‌ اجرايي وجود نداشت، طبعاً اقدامي عملي هم براي جلوگيري از حذف فساد صورت نمي‌گرفت. از سوي ديگر، آن مبارزه واجد وجه قضايي هم نبود، زيرا اگر قصد مبارزه حقوقي و قضايي با فساد وجود مي‌داشت، دولت با ابزار در اختيار خود مي‌توانست ده‌ها و صدها مورد از پرونده‌هاي فساد را آماده و براي رسيدگي به دستگاه قضايي ارسال كند؛ بنابراين، سياست مذكور صرفاً واجد وجه تبليغي بود و اين وجه هم محدود به سخنراني‌هاي ‌رئيس دولت براي مردم با عناوين كلي و غير معين و مبهم مي‏شد. به عنوان مثال، اين كه گفته مي‌شد اسامي افراد در جيبم هست، اما توصيه شده كه بيرون آورده نشود! نمونه روشني از اين سياست عقيم بود. كاركرد اين سياست تبليغاتي، مبارزه با فساد نبود، كه اگر بود بايد به طور جدي در دو وجه ديگر وارد مي‌شدند و تبليغ به كمك آن دو وجه مي‌آمد، ولي كاركرد آن تبليغات، صرفا خلع سلاح كردن مخالفان و مشغول كردن ذهنيت مردم بود.
اين كاركرد چندان مورد توجه نيروهاي رده دوم و سوم دولت نبود، آنان صادقانه فكر مي‌كردند كه دولت در مبارزه با فساد جدي است، اما دست‌هاي پيدا و پنهان، مانع از افشاي اسامي مي‌شود. از اين روي، فكر كردند كه اكنون نوبت آنان است كه شهامت لازم را از خود نشان دهند و كارهاي نيمه‌تمام دولت را تكميل كنند و من تصور نمي‌كنم كه اين افشاگري موضوع برنامه‌ريزي شده‌اي از سوي جناح غالب بوده است، بلكه بيشتر ناشي از سوءبرداشت نيروهاي رده دوم و سوم اين جناح از سياست ضد فساد آنان است.
اما چرا اين افشاگري موجب اخلال در ادامه سياست‌هاي قبلي جناح حاكم شده است. دو دليل در اين ميان هست؛ نخستين دليل به تأثيرات منفي اين رويداد در ميان نيروهاي طرفدار دولت مربوط مي‌شود. با رفتاري كه جناح حاكم در طرد و محكوم كردن فرد افشاگر پيش گرفتند، گويي كه اصولاً او را نمي‌شناخته‌اند و به قول شاعر:چنان بي‌رحم زد تيغ جدايي / كه‌ گويي خود نبودست آشنايي
حتي ايراد اتهام‌هاي كلان به وي و از همه مهمتر بازداشت وي و رها كردنش در ميان امواج سهمناك سياست، جملگي موجب شد كه طرفداران دولت دريابند، شعار مبارزه با فساد از سوي دولت، بيش از يك شوخي سياسي نيست و اين نيروها نتيجه خواهند گرفت كه خود را از اين معركه دور كنند. اينجا جايي است كه عقاب هم پر مي‌ريزد، چه رسد به كبوتران تازه از تخم درآمده.
دليل بعدي هم به جامعه و مردم برمي‌گردد. اگر تاكنون سخنان كلي و مبهم عليه مافيا و فساد كاربردي داشت، پس از سخنان افشاگرانه اخير، ديگر چه جذابيتي براي شنوندگان آن كليات مبهم باقي مي‌ماند؟ اصولاً سخنرانان ضد فساد در آينده با چه رويي باز هم مي‌خواهند از مبارزه عليه مفسدان مجهول و ناشناخته حرف بزنند و در عين حال افشاگر اخير را محكوم كنند؟
به نظر من، مجموعه اين برخوردها جز اين كه ذهنيت جامعه را نسبت به حكومت و مبارزه با فساد بدتر مي‌كند، هيچ نتيجه‌اي ندارد. بهترين راه اين است كه نخست، سياست تبليغي ضد فساد را كنار گذاشت. اين سياست خودش يكي از بدترين فسادهاست. به جاي آن، بايد راهكار اجرايي و قضايي را پيش گرفت و براي شروع هم فرد بازداشت شده را با رعايت همه جوانب حقوقي و نيز شكايت همه كساني كه از جانب او متهم شده‌اند، محاكمه كرد؛ محاكمه‌اي علني و شفاف. اين بهترين فرصت براي نيشتر زدن به غده بدخيم فساد در جامعه ماست؛ حاشا كه از دست برود!"

۱۳۸۷ تیر ۱, شنبه

17 دختر حامله!

واقعا توی این دنیا چه خبرایی که نیست! 17 دختر مدرسه ای برای اینکه بچه هاشون با هم بزرگ بشند با هم از هر طریقی حتی همخوابی با ولگردها حامله شدن! تو اون مملکت انقدر راحت این اتفاقات میفته که آدم شک میکنه اونا مشکلات قوه قضاییه و سنگسار و بعد از اینا آبرو و اجاره خونه و هزینه های دیگه دارن یا نه؟!
درکش برای من یک کم سخته.... البته شاید برای خودشونم سخته ولی زیاد به روشون نمی یارن!

زاینده بود.......

این خبر دردناکیه از زاینده رودی که روزی زاینده بود.......