۱۳۹۰ شهریور ۸, سه‌شنبه

قطعه خوانی - بیست و نهم

بازگشته ام از سفر
سفر از من باز نمی گردد

*شمس لنگرودی

قطعه خوانی بیست و هشتم

شب های هجر را گذراندیم و زنده ایم
ما را به سخت جانی خود این گمان نبود.
.
.
.
.
ساعت قطارها را نگاه کردم و دیدم وقت دارم تا قطار بعدی بنشینم و آدم ها را تماشا کنم و از خاطره های  آنجا لذت ببرم... در Lausanne Gare بودم. ساعتی بعد که قطار به سمت زوریخ می رفت دلبستگی هایم پیچیده تر از همیشه شده بودند... می دانستم دلم برای لوزان به زودی تنگ خواهد شد. برای دریاچه ژنو. برای قوها....

۱۳۹۰ مرداد ۲۸, جمعه

این روزها - بیست و دوم

کنار دریاچه ژنو قدم میزنم و شعرهای آیینه های ناگهان قیصر امین پور را می خوانم. بارها و بارها این کار را کرده ام و اما تکرارش کهنه نمی شود. نه قدم زدن کناردریاچه و نه شعرهای قیصر. شعرهایی به این نزدیکی به احساس و غروب آفتابی به این زیبایی. دریاچه نقره ای رنگ و آرام. نه دریاچه همه چیز آرام است. کوه های روبرو در فرانسه به زیبایی همیشه. انگار خدا هر روز آنها را از نو نقاشی می کند و هر روز طرحی نو و مسحور کننده می آفریند. تلفیقی از ابر و کوه و دریا..... قوها در کنار ساحل دنبالت می کنند تا مگر برایشان غذا بریزی و چقدر آرامش پیدا می کنی وقتی آرامش آنها را می بینی.... خدای من! چرا اینجا همه چیزش اینقدر متفاوت است با شهری که من سال های زیادی از بهترین سال های عمرم را به امید رسیدن به بهشت در آن تلف کردم؟!!
.
.
.
.
 شب که می شد من هنوز قدم می زدم. نگران از آنکه زود دیر می شد! هنوز کلی شعر نخوانده، کلی مستی نکرده مانده!

۱۳۹۰ مرداد ۲۵, سه‌شنبه

شعرخوانی هفتم

به نسیمی همه راه به هم می ریزد
کی دل سنگ تو را آه به هم می ریزد؟

سنگ در برکه می اندازم و می پندارم
با همین سنگ زدن، ماه به هم می ریزد

عشق بر شانه هم چیدن چندین سنگ است
گاه می ماند و ناگاه به هم  می ریزد

آنچه را عقل به یک عمر به دست آورده است
دل به یک لحظه کوتاه به هم می ریزد

آه! یک روز همین آه تو را می گیرد
گاه یک کوه به یک کاه به هم می ریزد

*فاضل نظری

۱۳۹۰ مرداد ۲۴, دوشنبه

قطعه خوانی - بیست و هفتم

مه در لندن بومی است
غربت در من

*طاهره صفارزاده
.
.
.
.
این روزها دیگه عادت کردم! مثل لندن به مه، لوزان به آرامش، تهران به ترافیک ... من هم به غربت!

۱۳۹۰ مرداد ۱۸, سه‌شنبه

ریاکاری عریان!



اشتباه نکنید این عکس برای تظاهرات اعتراضی در کشورهایی مثل ایران، سوریه، بحرین یا مصر و تونس نیست! این عکس لندن در این روزهاست! بله اینجا لندن است!! پلیس چند روز پیش جوان 29 ساله ای را کشته و حالا مردم یا به قول مقامات انگلیسی، آشوب طلب ها سه چهار شب است که لندن را اینگونه کرده اند. البته در میان اینها دزد و آشوب طلب هم هست مثل مملکت خودمان که هم معترض واقعی هست و هم دزد و غارتگر. البته در مورد انگلیس خوب مورد دوم حقیقتا بیشتر هست! یعنی خوب وقتی خود انگلیسی ها می گویند این همه آدم دزد و خرابکارند خوب واقعا عدد زیادی دزد میشند. اما مسلما معترض هم هست. مشکلات اقتصادی از جمله بیکاری مزید بر علته. واقعا میشه زیر این همه فشار بود و بدع هم راضی از عملکرد دولت بود؟ بی بی سی از این اعتراضات فقط دزدی مغازه ها را نشان می ده و البته پلیس در سه شب اول 150 نفر (شب چهارم 700 نفر!!!!) را دستگیر کرده و با توجه به نقش twitter در ساماندهی آشوب ها بر آن شده که افراد فعال در این شبکه اجتماعی رو هم دستگیر کنه....

 چقدر این حرکات انگلیسی ها در این روزها مرا یاد حکومت و رسانه های ایران خودمون در روزهای پس از انتخابات ریاست جمهوری میندازه. فقط با این تفاوت که عمل دولت و پلیس انگلیس برای سرکوب آشوب ها در راه دموکراسی و قانون و حفظ حقوق شهروندان است و ناتو برای نجات مردم انگلیس به این کشور حمله نمی کند یا بانکیمون از دولت انگلیس نمی خواهد خویشتنداری کند یا اردوغان داد نمی زند که دولت انگیس باید به صدای مردم خود گوش دهد... همه چیز به نام قانون و دموکراسی و در عین تمدن است.
.
.
.
.
ریاکاری در دنیای سیاست امروز واقعا دیگه به نهایت رسیده. دولت ترکیه خود دارد کردهای جدایی طلب را می کشد اما به سوریه می گوید از کشتار مردم معترضت دست بردار، عربستان خود هر صدای مخالفی را خفه می کند اما به سوریه می گوید به خشونت پایان دهد و صدای مردمش را بشنود، بحرین خود اخیرا از سرکوب و کشتار معترضان فارغ نشده به سوریه می گوید رفتارت غیرانسانی است، ایران خود اعتراضات مردمش را سرکوب کرد و سوریه را در سرکوب مردمش حمایت می کند اما در بحرین داد از شنیدن مطالبات مردم می زند، آمریکا و انگلیس و فرانسه و دوستان خود در برابر بحرین سکوت می کنند تا مخالفانش را با کمک دیگران بکشد اما خود به لیبی حمله نظامی می کنند تا مخالفان را حمایت کند. تازه این کشورهای مداخله کننده در امور همه چیز دنیا، این روزها هزار مشکل اقتصادی و غیراقتصادی تو مملکت های خودشون دارند و هر چند وقت یکبار صحنه اعتصاب هستند اما این مهم نیست چون اونها اعتراضات مردم کشورهای دیگه رو به سازمان ملل می برند و حتی به کشورهای دیگه به بهانه کمک به مخالفان حمله هم می کنند. البته جاهایی مثل لیبی که چاه نفت دارند و می توانند بعدا هزینه های زحمت آنها را برگردونند وگرنه جاهای دیگه که نمی صرفند مورد حمله نظامی آزادی خواهانه و دموکراسی منشانه قرار بگیرند.

 راستی  اگر روزی در فرانسه از دست سیاست های سارکوزی اعتصاب عمومی شد یا در لندن مخالفانی ظاهر شدند کشورهای دیگر حق دارند به آنها حمله کنند تا مردمان معترضشان را حمایت کنند؟

۱۳۹۰ مرداد ۱۵, شنبه

سفرنامه 77: بازگشت به خانه

روم تمام نمی شد. شهر شاید تمیز نبود و سیستم هم ایتالیایی اما روم واقعا دیدنی و زیبا بود. تاریخی و تمام ناشدنی. ولی چه سود سفر تمام شد. آخرین اسپرسو را هم سر کشیدم و سوار هواپیما شدم و دو ساعت بعد فرودگاه ژنو بودم. فرودگاهی که هر بار پا در آن می گذارم خاطرات روز اول آمدنم به سوییس زنده می شود... روزی که غریب و تنها به دنیای جدیدی وارد شده بودم.

.
.
.
.
اروپا را برای همین دوست دارم. سه چهار ساعته بدون نیاز به ویزا و دردسر اراده می کنی می ری یک کشور دیگه با فرهنگ و زبون و تمدن دیگه و بعد عین سفر به اصفهان و تبریز و نهایت کیش خودمون برمی گردی خونه. حتی شاید خیلی راحت تر! 

سفرنامه روم: اسپرسو دامت افاضاته

یعنی سه چیز رو اگر در ایتالیا نخوری نیمی از زندگیت کامل نمی شود: پاستا، پیتزا و صد البته اسپرسو. و البته هر چه از این سه حتی تحت نام ایتالیایی در جاهای دیگه دنیا خورده باشی خوردن اینها در ایتالیا یه چیز دیگه است. طعم واقعی فقط در ایتالیاست! راستش با خوردن اسپرسوهای روم فهمیدم تمام زندگیم اصلا اسپرسو نمی فهمیدم یعنی چی!!! عین آب هویج همین جوری اسپرسو می خوردم توی اون هوای گرم روم...یک یورو! یک سوم قیمت معمول مملکت اسلامی خودمان آن هم تازه نه آت و آشغال! اسپرسوی واقعی!

آن اسپرسوهای محشر از این دستگاه های اسپرسوساز بیرون می آید که البته نقش اساسی دارند تو تهیه اسپرسو به خاطر فشاری که می تونند ایجاد کنند. قهوه بازها می دونند چی میگم. حیف که یه کم گنده بود وگرنه می خریدمش!


سفرنامه روم: کوچه های روم

عاشق این کوچه های تنگ و باریک روم شدم ...




سفرنامه ایتالیا: روش های نوین درآمدزایی


سیستم ایتالیایی اینه که به جای یک تابلوی ساده به دو سه زبون که توضیح بده این بنا تاریخچه اش چیه، یه دستگاه مثه این میذارندد که یکی دو یورویی در حلقش می اندازی تا برایت داستان این بنا را تعریف کند. به این هم می گویند درآمدزایی از توریست ....

سفرنامه روم: fontana di trevi


تاریخچه fontana di trevi را دقیق نمی دانم و حال و حوصله هم نداشتم از اینترنت بخوانم اما می گویند میعادگاه عاشقان است. بخصوص شب ها!!! مردم هم در داخل آبش سکه می ریزند احتمالا برای باز شدن بختشان:


گفتم که ایتالیا شبیه ایرانه خودمونه. حتی از نظر اعتقادات بخت باز شدن و این حرفا...

۱۳۹۰ مرداد ۱۲, چهارشنبه

سفرنامه روم: گشت ارشاد در واتیکان!!

خیلی جالبه که تمامی ادیان سر پوشش زن ها تا حدود زیادی عقاید شبیه به هم دارند. در واتیکان هم به هر حال محدودیت بود. رکابی و شلوارک و مینی ژوپ ممنوع! مرد و زن!!!


و بعد هم الکی نیست که بگن خودتون برید اجرا کنید. از یک جایی به بعد یه ماموری بود که به ملت گیر میداد و هنجارشکن ها رو راه نمی داد: 


تا اونجا که ملت هر چی داشتند به خودشون می کشیدند که فسق و فجور رو بپوشونند. مثل این خواهر آمریکایی که پرچم آمریکا رو دامن کرده به پاش :


یا این یکی بنده خدا نمی دونه چه جوری خودشو بپوشونه: 


حالا ای ملت قدر مانتو و چادر رو می دونید وقتی می بینید لااقل تو واتیکان بهتون گیر نمی دند و برای پوشوندن مناطق زلزله ساز مجبور نیستید هر تیکه پارچه ای رو به خودتون آویزون کنید. 
.
.
.
.
بعد بگید ایران! بیا این هم ایتالیا و واتیکان! 

سفرنامه واتیکان: سربازان سوییسی در واتیکان

به دلیل بی طرفی تاریخی سوییس، این کشور در امور سیاسی هیچ کشور دیگری دخالت نمی کند و موضع گیری سیاسی به نفع با علیه جناحی در هیچ کشوری ندارد و البته به هیچ جای دنیا به جز واتیکان هم نیروی نظامی نمی فرستد. در حقیقت واتیکان تنها کشور خارجی است که سوییس در آنجا حضور نظامی آن هم برای تامین امنیت دارد که این نیرو Swiss Guard نامیده می شوند. لباس های این سربازها هم به نوبه خودش جاذبه توریستیه:



سفرنامه 70: واتیکان

واتیکان کوچکترین کشور دنیا در داخل شهر روم. کشوری کوچکتر از یک شهر اما با قدرتی گاه برتر از دولت ایتالیا!! واتیکان  امپراطوری پاپ است. آدمی که برتر از خدای مسیحیت است!


در و دیوار واتیکان به جای بوی خدا و مسیح رنگ و بوی پاپ می دهد. باز بی دلیل نیست. وقتی قرار باشد خدا نماینده تام الاختیار روی زمین داشته باشد او باید آنقدر بزرگ شود که گاه خود خدا این وسط فراموش می شود. پاپ می شود خدا! حرف او حرف خداست و حرف خدا را او می زند. پس چه تفاوتی بین او و خداست؟!!!

واتیکان البته باشکوه است. اعانه ها و پول های مردم صرف سیر کردن گرسنه ها نمی شود که، صرف شکوه بنای واتیکان و قدرت نمایی کلیساها می شود. برای همین شاید بزرگترین ساختمان رم را واتیکان دارد: در خود استعاره ظریفی دارد. واتیکان برتر و بلندتر از همه.


و محوطه پشت واتیکان فکر می کنم تنها تقطه تمیز و مرتبی بود که در روم دیدم:

.
.
.
.
تنفر دارم از اینکه از دین به جای سیر کردن گرسنه و تعالی آدم ها، پول دینداران گرفته شود تا برای دین و امور دینی و مدیریت گفته های خدا ساختمان درست بشود و عده ای را به نان و نوایی برساند. بدم می آید که مثلا در مشهد فقیر باشد اما مقبره امام رضا را دو سه طبقه می کنند و مدام عرض و طول محوطه به نام گسترش حرم رضوی وسیع تر می شود. بدم می آید که امام خمینی خودش در زمان حیاتش در یک خانه ساده بود اما حالا پول مملکت 20 سال است که صرف مقبره ساختن برای او می شود. بدم می آید که احساسات و اعتقادات مردم پولی می شود در کیسه عده ای دیگر آن هم برای رسیدن به خدا!!! 

۱۳۹۰ مرداد ۱۱, سه‌شنبه

سفرنامه 69: سکینه در روم


 campodiglio - روم
.
.
.
.
سارکوزی بعضی از مواقع برای به کرسی نشوندن حرفش از مشت آهنی استفاده می کنه. یعنی یک هفته کل فرانسه در اعتصاب بود قانون رو عوض نکرد بعد هم ریخت تو خیابون همه رو زد و اعتصاب رو شکوند. چند وقت پیش انگلیس در اعتصاب کامل بود. الان بی بی سی داره نیروهاشو تعدیل می کنه و چند روز کارمنداش که اکثرا هم خارجی هستند اعتصاب می کنند. جالب اینه که همه اینها هیچ وقت از کشور خارجی دیگه ای نمی خواند به اونها کمک کنند و با حمایت از اونها مشکل اونها رو حل کنند مثلا فرانسوی ها از اوباما نمی خواند که سارکوزی رو تحت فشار بذاره یا کارمندای بی بی سی از ایران یا رییس کل سازمان ملل نمی خواند که حتی با بیانیه از اونها حمایت کنه. اما در جوامعی مثل مرز پرگهر خودمون، سوریه، لیبی و امثالهم تا دماغ یک نفر خون میاد یک عده هستند که از اوباما گرفته تا آبدارچی برلوسکونی می خواند که به اونها کمک بکنند تا بتونند حقشون رو بگیرند و البته از میان اون عده حق طلب هم یک عده پرونده های پناهندگی و اقامتشون تو بلادکفر رفع مشکل میشه و عطای مرزپرگهر رو به حق طلبی می بخشند. یعنی اصلا از اول هم دنبال حقی نبودند. 

حق گرفتن ساده نیست. سر و کله زدن با آدم بیشعور و گاه جنایتکار داره. اما خوب همیشه همین بوده. تو سینی که نمی ذارند تعارف کنند تا برداری که. اما یه چیز واضحه حقی که امثال برلوسکونی و سارکوزی و اوباما بخواند به ما بدند همون میشه که بیشعوری با بیشعور دیگه، فاسقی با فاسد دیگه، جلادی با جلاد دیگه عوض میشه. مردمی که نتونند روی پای خودشون بایستند و حق خودشون رو خودشون بگیرند و نتونند از گذشته ها عبرت بگیرند دور باطل تاریخی همیشگی خودشون رو تکرار می کنند. بدبختی تکراری تاریخی!!!

واقعا ناراحت شدم که تنها چیزی که از ایران می تونم توی یک کشور اروپایی ببینم عکس زنیه که شوهرش رو سر یک رابطه نامشروع کشته و اصلا معلوم نیست چقدر تو این ماجرا حق داره و نداره. کاش عکس یک آدم زندانی درست و حسابی تر دیگه بود لااقل به سرافکندگیش می ارزید.... 

ای جماعت مرزپرگهر اگر حقی می خواهید بگیرید توی همون ایران بگیرید و به خاطرش بجنگید اگر به اون ایمان دارید. اگر ایمان ندارید یا اگر عرضه ندارید خواهشا سر جاتون بشینید و ایران و ایرانی رو پیش هر کس و ناکسی بی آبرو نکنید. این برلوسکونی علاوه بر هرجور هرزگی و پدرسوخته بازی، خودش الآن سر رابطه نامشروع با یک دختر زیر سن قانونی پرونده داره!!!! اونوقت این می خواد بیاد به سکینه کمک کنه؟!!!! 

۱۳۹۰ مرداد ۱۰, دوشنبه

سفرنامه 68: Circo Massimo

Circo Massimo در نزدیکی کلوسیوم یه چیزی تو مایه های استادیم آزادی روم باستان بوده که در حدود 150 هزار نفر گنجایش داشته. ماکت زیر نشون میده که چه بزرگی داشته:


ولی از آن همه ابهت فقط یک مشت آجر و خشت خراب بیشتر باقی نمونده:



* بعضی از عکس ها از ویکیپدیا برداشته شده اند چون محوطه بسته بوده و اجازه ورود نداشتم. گفتم بابت کپی رایت و این حرفا دیگه

سفرنامه 67 : طاق کنستانتین

طاق کنستانین که تنها طاق سالم باقیمانده در روم در نزدیکی کلوسیوم است. با قدمتی حدود 1500 سال....

سغرنامه 66: هرم در روم

روم واقعا تمام ناشدنیه. یک نقشه دستم گرفتم و کوچه به کوچه دنبال آثار باستانی شهر می گردم و انگار هم تموم نمیشه. کوچه به کوچه روم بخشی از تاریخ تمدن گذشته رو با ساختمان های قدیمی دو سه هزار ساله جا داده. همه نوع ساختمانی هم میشه پیدا کرد. حتی این هرم (Piramide di Caio Cestio) دو هزار ساله که جزو معدود آثار باستانی رمه که خیلی خوب باقی مونده.



در مقابل این هرم یک اثر هنری (چه میدونم به سبک این کار چی می گند!!) وجود داره که یک عده آدم رو از پشت با دست بسته نشون میده که روی بدنشون جای نشونه برای تیر وجود داره یعنی انگار با دست بسته می خواند تیربارونشون کنند. 



بعد که به پشت این آدم ها میری می بینی که البته منظور سازنده محترم آدم های بیگناه یا باگناه در معرض تیربارون به صورت عام نیست. به اون ستاره داوود نگاه کنید.....

سفرنامه روم: کلوسیم در شب

کلوسیم معروفترین بنای روم است که محلی بوده که در آن گلادیاتورها یا یکدیگر می جنگیدند یا قهرمان ها با شیرها و حیوانات درنده یا حتی برای دل خوش کردن مردم انسان های ضعیف را خوراک این حیوانات می کرده اند... 



و عروس و دامادها هم برای عکس یادگاری از شب عروسیشان به اینجا می آمدند. چقدر حتی رفتار عروس و داماد در عکس و خانواده همراهشان شبیه ایرانی ها بود....

.
.
.
.
در کنار کلوسیم در یک تونل در داخل زمین، اخیرا دیوار کاشی کاری شده دوهزار ساله ای را کشف کرده اند. (فیلم خبر در بی بی سی)