۱۳۹۰ مرداد ۹, یکشنبه

سفرنامه روم: رکابی، شلوارک و مینی ژوپ ممنوع!

قانون ورود به کلیساها در بلاد کفر.....

.
.
.
.
دوباره هم می بینید که نوشته Beware of pickpockets!!! البته خداییش جیب منو نزدند و جا داره که از همینجا از جیب برهای با انصاف روم تشکر کنم. ولی به نظرم از نظر جیب بری هم روم با پاریس و بروکسل و آمستردام فرقی نداشت. تو همه این شهرها باید مراقب جیبت باشی بخصوص بخصوص تو پاریس وقتی توی مترو همه چلونده شدند به هم. ولی خوب این همه تاکید روی مراقبت از جیب بری در روم برام جالب بود. 

سفرنامه 63

نقش برجسته هایی روی درب یک کلیسا در روم....





سفرنامه 62: مرزپرگهر اروپا

برای اروپاگشته ها یک چیز به طور روشن مشخصه و اون اینه که ایتالیا ایران مجسم اروپاست! واقعا این کشور و مردمانش شبیه ایرانیاند و این تشابهات چیزی بیشتر از شباهت ظاهریه که مثلا واقعا بعضی از ایتالیایی ها از نظر قیافه خیلی شبیه ایرانیا هستند و یا مثلا پرچمشون هم یک 90 درجه چرخیده پرچم ایران خودمونه.

من تو سوییس با ایتالیایی هایی که طرف بودم دقیقا عین خیلی از ایرانی ها (و نه همه ایرانی ها بخصوص شما خواننده محترم:) ) دیدم توی کار کم می ذارند، از زیر کار درمیرند، دنبال یه شبه پولدار شدنند، دنبال زیراب زدن دیگرانند، و از همه مهمتر دنبال مخ زدن جنس مخالف!!! دقیقا عین پسر ایرانی هاند که ته ذهنشون اینه که اون دختره رو چه جوری برند مخ بزنند و اونو ببین چه خشگله و قس علی هذا!!! دقیقا من توی رم دیدم که بعضی پسرا به دخترا تیکه میندازند. یه چیزی عین مملکت اسلامی خودمون! واقعا بعد از این همه مدت دیدن این صحنه ها اونم توی اروپا واقعا برام عجیب بود. مملکتشون هم که گل و بلبل! یعنی وقتی برلوسکونی رییس یه مملکت باشه دیگه تا ته اون مملکت رو میشه فهمید چه خبره!!!

خوابگاهی هم که رزرو کرده بودم در نزدیکی ایستگاه قطار روم (Roma Termini) بود که مهمترین مشخصه اش اینه که یک عده توش الافند که کارشون فقط نگاه کردن مردمه. عین ترمینال جنوب خودمون که یک عده تو کار جیب بری و مواد مخدر و دختر فراری و اینگونه کسب و کارهای سازنده برای رزق و روزی حلال خانوادشون هستند. انقدر هم این کسب و کار جیب بری رونق داره که از این هشدارها حتی توی کلیسا هم میبینید:


.
.
.
.
وقتی رم رو اونم توی اروپا می بینی به ایران خودمون خیلی خیلی امیدوار میشی....

۱۳۹۰ مرداد ۸, شنبه

سفرنامه 61: پناه بر خدا از تبرج

اولین چیزی که در روم نظرم رو جلب کرد تبرج بیش از اندازه زن ها در این شهر بود. البته دمای هوا 38 درجه بود و به راحتی میشه حدس زد که در بلادکفری که در حالت عادی زن ها لخت و عور هستند در این دما چه چیزی باید رخ بده. به نظرم تبرج در روم واقعا در حد هشدار وقوع زلزله و سیل همزمانه که برای خاموش کردن این فتنه شیطانی زن های هنجارشکن، یه گشت و دو گشت ارشاد جواب نمیده. یه چیزی تو مایه های ارتش بیست میلیونی باید بیاد....

سغرنامه 60: به سوی روم با حضرت ایزی جت


حالا به سمت چهارمین پایتخت یک کشور اروپایی یعنی بعد از آمستردام و بروکسل و پاریس حالا به سمت روم پایتخت ایتالیا که اتفاقا در خود کوچکترین کشور دنیا رو داره یعنی واتیکان یا به عبارتی همون "قم" مسیحی ها! حالا اینکه واتیکان در روم هست یه مناسبت قم گفتن به رومه اما "قم" گفتن به "روم" یه دلیل دیگه هم داره که ریشه در زبان فرانسوی داره و از اونجا که برادران فرانسوی "ر" را غیرآدمیزاد به صورت "غ" تلفظ می کنند این میشه که روم همون "قم" تلفظ میشه.

روم رفتن با این ایزی جت هم حال و هوای خودش رو داره. اولش اینکه این شرکت easyjet خودمون یه چیزی تو مایه های تعاونی یک ترمینال جنوب خودمونه فقط باکلاستر. تو فرودگاه ژنو معمولا برای اینکه مسافرهای یک پروازی رو که Check-in اش در حال تموم شدن صدا بزنه یه نفر دادبزن داره که مدام اسم شهر مقصد اون پرواز رو صدا میزنه و همین میشه که می بینی تو فرودگاه ژنو یکی مثل ترمینال جنوب خودمون هی داره داد می زنه "قم قم". واقعا که آدم رو میبره به حال و هوای وطن خودمون...

در کل هم ایزی جت تو راسته این شرکت های هواپیمایی ارزون قیمته که بلیط هاشو اگر خیلی زودتر از موعد پرواز بخری خیلی ارزون درمیاد مثلا رم رفت و برگشت از ژنو درمیاد 80 فرانک یا حدود 100هزارتومن که واقعا برای پروازی بین این دو مقصد ارزونه. حتی فکر کنم نسبت به پرواز در ایران هم ارزون باشه. عده ای میگن بلیط های "یک یورویی" هم در زمان های بخصوصی برای تبلیغات یا مسایل دیگه داره اما من که تا به حال از این جور بلیطا ندیدم. داخل هواپیماها هم که میشی اولین صندلی رو که گیر آوردی میشینی چون روی کارت پرواز اصلا شماره صندلی نشستن هم نداره یعنی از اتوبوس های بین شهری خودمون هم بی حساب کتاب تره. پذیرایی هم تعطیل و مهماندارها هم یک مشت پیرزن و مردای کچل که یکی از یکی دیگه قشنگتر!!! وسط پرواز هم عین سینماهای خودمون یه نفر میاد داد میزنه آجیل پسته تخمه که هر کی بخواد می خره. به هر حال فضاییه این فضای سفر با هواپیمایی های ارزون قیمت مثل ایزی جت! خود وطنه که قربونش برم من الهی....
.
.
.
.
روم را باید دید! لمس گذشته است! گذشته امپراتوری بزرگ روم...

لوزانیات 49

مزرعه گل های آفتابگردان در مقابل دانشگاه UNIL




.
.
.
.
گاهی واقعا برای زیبا کردن محل زندگی نیاز به یک اختراع و فکر عجیب نیست. با همین ایده ساده مزرعه گلهای آفتابگردون هم میشه زیبایی رو به شهر آورد... واقعا سخت نیست!!!

۱۳۹۰ مرداد ۲, یکشنبه

قطعه خوانی بیست و هفتم

پرنده ای که لب تنگ ماهی نشسته بود،
به ماهی گفت
سقف قفس شکــــــــــــــسته،
چرا پرواز نمـــــــــــــــــــی کنی؟

۱۳۹۰ تیر ۲۸, سه‌شنبه

سفرنامه 60: و پایان سفر... Gare de Lyon


توی یک کافه روبروی Gare de Lyon  نشستم... به مردم پاریس که در خیابان عبور می کردند نگاه می کردم و به خودم فکر می کردم که در زندگی کجاها بوده ام و چه کرده ام و حالا کجا هستم. خدا را شکر می کردم که بعد از سال ها، لااقل در سال گذشته روزهایی را در آرامش سپری کردم. خدا رو شکر می کردم که لااقل اگر خودم نمی تونستم شادی خاصی داشته باشم اما لااقل می تونستم در اطرافم آدم هایی رو ببینم که علیرغم کار و مشغله های خودشون باز شادند یا لااقل غمگین نیستند....
.
.
.
.
موقع رفتن بود. آخرین جرعه قهوه ام را سرکشیدم. بعد از سفری طولانی و خسته کننده اما لذت بخش حالا به خانه بر می گشتم و چهار ساعت دیگه در خانه بودم. جایی که حالا بیش از تهران به آن احساس تعلق می کنم: لوزان....

۱۳۹۰ تیر ۲۷, دوشنبه

سفرنامه 58: کفتر در پاریس!


هر ایرانی بلاد کفر رفته ای تقریبا بعد ازپوشش زن های اونجا (البته اگر پوششی وجود داشته باشه) عجیب ترین چیز براش کبوتر یا همون کفترهای بلاد کفرند که بدون اینکه از آدم ها فراری باشند در سطح شهر و روی زمین و کنار آدم ها در حال زندگی هستند و کسی هوس لگدپرانی و تیرکمون بازی و تمرین نشونه گیری و شکار اونها نداره. تقریبا این بر خلاف مرزپرگهر اسلامی خودمونه که کفتر به محض دیدن آدم دو بال داره، دو بال دیگه هم قرض می کنه و یک سوراخ موشی پیدا می کنه که از دست این آدم دو پا قایم بشه. حتی کفترهای اما رضا هم از دست این امت دیگه خیلی وقته زمین نمی شینند و به بالای طاق ها و سقاخونه ها پناه می برند. به هر حال عجیب نیست در جامعه ای که آدم از آدم در امان نیست، در امان بودن حیوانات از جمله کفتر که دیگه جای خودش رو داره. بماند از بحث منحرف نشم! 

داشتم می گفتم که کفترهای بلادکفر چه جوریند اما حالا در میان همه کفترهای بلادکفر فکر کنم کفترهای پاریس دیگه واقعا معرکه اند. من بعضی اوقات فکر می کنم فرق اونها با شترمرغ چیه واقعا؟ هر کاری می کنی تا لگدت به تنشون نخوره اصلا پر نمی زنند.  خداییش اینا رو یه سر باید بیارند ایران تا یه بلایی سرشون بیارند که دیگه راه رفتن یادشون بره و به ذات پرنده بودن خودشون برگردند. حیف اون بال و پر نیست که خدا به اینها داده و بلااستفاده بمونه؟!!


و این هم در Gare de Lyon که مثلا خیر سرش ایستگاه قطاره. ببینید کفترها زیر دست و پا چی کار دارند می کنند: 


۱۳۹۰ تیر ۲۵, شنبه

سفرنامه 57: میعادگاه عاشقان!

در نزدیکی کلیسای نوتردام پاریس پلی است روی رود "سن" که عاشقان با بستن یک قفل به میله های آن، از عشق خود یک یادگاری می گذارند:



سفرنامه 56: کلیسای Notre Dame

کلیسایی با قدمت 800 سال...

سفرنامه 55: باغ لوکزامبورگ

Jardin du Luxembourg   یا باغ لوکزامبورگ باغی است که در محوطه لوکزامبورگ که مجلس سنای فرانسه است قرار داره. این نوع نامگذاری به احترام کشور لوکزامبورگ منو یاد بروکسل و پارلمان اروپا میندازه که اونم دقیقا در محوطه ای به نام لوکزامبورگ قرار داره.





سفرنامه 54


مجسمه مارشال دوگل - میدان کنکورد

سفرنامه 53: میدان Louise-Michel

در منطقه 18 و روی منطقه تپه مانندی در حدود 80 سال پیش ساخته شده. ولی من هر چی دقت کردم متوجه نشدم اسم میدون (Square)  از کجا اومده بود. به همه چی شبیه بود الا میدون. 




سفرنامه 52: طاق آزادی

 طاق آزادی یا Arc de Triomphe در انتهای شانزلیزه: 




و این طاق با برج آزادی خودمان روابطی دارد که به نظر می رسد در حدود شرع مبین نیست و لازم است مسئولین ارشاد به ارتباط این دو برج آزادی قبل از آنکه دیر شود رسیدگی کنند: (عکس تلویزیون داخل برج)


و از بالای طاق آزادی هم می توان از بالا پاریس را دید و از همه مهمتر ایفل را.

و نیز شانزلیزه

۱۳۹۰ تیر ۲۴, جمعه

سفرنامه 51: شانزلیزه

از لوور که بیرون بیایی به سمت طاق آزادی یا Arc de Triomphe اول میدان کنکورد را رد می کنی و بعد میرسی به معروفترین و نوستالژیک ترین خیابان دنیا: شانزلیزه (تلفظ مرسوم فارسی کمی با فرانسوی متفاوت است)....



در دو طرف خیابان پر است از مغازه ها و نمایندگی های برندهای معروف و حتی شرکت های بنز و پژو هم نمایشگاه های جالبی در این خیابان دارند. و اما از قیمت ها!!! خود ببینید بهتر است: این فروشگاه  کارتیه در ابتدای خیابان شانزلیزه در سمت تاق آزادی است:


همانطور که می بینید به دلیل ضعف دولت فرانسه در کنترل قیمت ساعت های کارتیه خرید این گونه ساعت ها برای تمامی امت توریست و غیرتوریست خداجو امکان پذیر نیست و به همین دلیل به نظر بنده خرید از این مغازه و ایضا خیابان شانزلیزه را تحریم کنید وگرنه مجبور هستید که خانه ارث پدریتان را بابت خرید یک ساعت که فردا هم آن را گم می کنید، به حراج بگذارید.
.
.
.
.
در اولین سفر اوباما به پاریس مذاکرات کمی طولانی شده ولی آقای رییس جمهور قصد داشت که همسر مکرم خود را به شانزلیزه بابت خرید ببرد. نقل است که به خواست اوباما، به فروشگاه ها دستور دادند که برای خرید خانواده آقای رییس جمهور ساعتی بیشتر باز باشند. همینجوری یادم افتاد!!!

سفرنامه 50: لوور و بخش ایران


از پاریس نوشتن به نظرم کمی لوس است! از این جهت که مسافران زیادی از ایران به این شهر آمده اند و رفته اند و حتی عده خیلی زیادی ایرانی در این شهر زندگی می کنند و نوشتن من بی فایده است. اما لوور نوشتن دارد. لوور هیچ وقت تکراری نیست. نه از این جهت که دیدنی است. لوور گریستنی است!!!! گریستن بر تمدن هایی که سال ها قبل ابهت آنها را می توان در نمادها و ساختمان های آنها دید اما امروز آنقدر پوک و ناتوان هستند که حتی اگر میراثشان به دزدی علنی فرانسوی ها رفته است هیچ نمی توانند بگویند جز اینکه آنها هم در صف موزه لوور بیاستند و پولی بدهند که میراث خودشان را ببیند البته به حق در دست کسانی که قدر آنها را می دانند.

اما به راستی چه کار هم کنند؟ میراث ایران را به ایران برگردانند تا عده ای به نام دین آنها را تخریب کنند و یا نابودی آنها را نشانه عبرت بدانند به جای آنکه از آنها محافظت کنند و برای نشان دادن ابهت ایران قدیم یا حتی به دلیل منافع اقتصادی توریست بیاورند؟ میراث یونان را به یونانی برگردانند که ساده ترین دخل و خرج خود را نمی داند و بارها ورشکسته شده و هنر کند همان ها که در مملکت خود دارد را سالم نگه دارد؟ میراث مصر را هم که دیگر مشخص است. و پیش خودمان باشد بیش از همه من برای مصر ناراحت شده ام که این تمدن چقدر بزرگ بوده و چقدر آثار از خود به جا گذاشته که تمامی موزه های غربی از دزدی و غارت  این تمدن پر است و هنوز هم پیدا کردن قطعه های جدید ادامه دارد. و اما مصر امروز چیست؟ کجاست؟

لوور را باید ببینی و بگریی....
.
.
.
.
عکس هایی از بخش ایران لوور