هر چقدر هم که بخوام ادای روشنفکری دربیارم که این همه طبل و سنج و نذری یک مشت ادا و اصول پوچ مردمیه که اصلا امام حسین رو نمی شناسند و این به سر و سینه زدن هاشون که بدعت صفویه است، مثل کارهای دیگشون ناشی از سطحی نگری و عوام زدگیه و همین فردا که عزاداری تموم شد یک قدم که عوض نشدند هیچ! بدتر از قبل کارهای اشتباه گذشتشون رو انجام می دند، سر مردم کلاه می ذارند، غیبت می کنند، دو به هم زنی می کنند، چشم رو هم چشمی می کنند... اما به هر حال در خیابان ها می چرخم و لذت می برم !
از دیدن اینکه بالاخره یک چیزی وجود داره که این جمع پراکنده همه بهش یه جوری اعتقاد دارند و میتونند دورش جمع بشند لذت می برم. از اینکه می بینم مردمی که به صف کردن پنج نفرشون از جهاد اکبر سخت تره، چه جوری چند صد نفری در صف دسته ها می ایستند لذت می برم. از شنیدن بعضی تم هایی که یادآور کودکی هامه موقعی که بابابزرگم دستم رو می گرفت و به هیات می برد موهای تنم سیخ می شه "سقای حسین سید و سالار نیامد علمدار نیامد، علمدار نیامد" .....
و اما از پرده آخر که عطر و طعم قرمه سبزی و قیمه های نذریه که نمی دونید اونها رو با چه ولعی می خورم... راستی کسی می دونه چرا این قیمه و قرمه های نذری امام حسین یه مزه دیگه داره؟