۱۳۹۰ تیر ۷, سه‌شنبه

لوزانیات چهل و هفتم

روزهایی که اپلای می کردم یک اولویت اصلیم این بود که شهر دانشگاه مورد نظر ساحلی باشه. راستش دو سه سال پیش که به یونان رفته بودم و آتن و جزایر اونجا را دیدم متوجه شدم که ساحل و دریا آن هم از نوع بلادکفری آن چه نعمت بزرگی برای ساکنان  اونه و حالا که قرار بود محل زندگی بعدیم رو خودم انتخاب کنم تصمیم گرفته بودم که اونجا شهری باشه کنار دریا و آب. لوزان رو هم واسه همین انتخاب کردم و برای "ای پی اف ال" اپلای کردم!!! و این یعنی رنکینگ و اینها هم باد هوا بود....

واسه همینه که از آن روزهای اول که اومدم همیشه آرزوی دیدن روزهای گرم و شنا کردن تو دریاچه ژنو رو داشتم اما متاسفانه آب دریاچه حتی تو تابستون هم سرده. یا لااقل برای ما سرده چون خیلی های دیگه بخصوص زن های کافر بلاد کفر حتی تو روزهای سرد هم داخل آب میرند. اما امروز بعد از این همه مدت بالاخره به ترس سرما غلبه کردم و برای اولین بار بدنم رو به آب دریاچه ژنو سپردم.... آبی که از شدت سرما فقط با حوضچه آب سرد جکوزی قابل مقایسه است....

حالا انقدر این تجربه لذتبخش بود که تصمیم گرفتم روزهای بعد بیشتر با دریاچه آشتی باشم و دیگر از سرمایش نترسم و بیشتر خود را به دامان آب بسپارم.... این مادر حیات بخش زندگی....
.
.
.
.
برهنگی در آب چه آرامش بخش است....