۱۳۹۰ خرداد ۲۷, جمعه

سفرنامه 27: بازل


راستش تا بعد از ظهر حدود ساعت 4 زوریخ بودم که دیدم دیگه هدفی ندارم و دارم وقت تلف می کنم یهو به ذهنم رسید خوب برم "بازل" یابه قول فرانسوی ها "بال". زیاد هم حماقت نبود چون سوییس به خاطر یک چند درجه بالاتر بودن تو نیم کره شمالی نسبت به ایران تا ساعت حدود 9:30 هوا روشنه تا ساعت 10 هم هنوز تاریک نیست. یعنی یک پنج ساعتی وقت داشتم. از زمان اراده من برای رفتن به بازل تا ایستادن در کنار قطار دوباره کمتر از 45 دقیقه طول کشید و من عازم بازل شدم. یک ساعت و سه دقیقه سفر بین زوریخ و بازل. ایستگاه قطار بازل بزرگ اما خلوت بود. یعنی با توجه به ساعت حدود شش که من رسیدم بازل بعید هم نبود. سوییسه دیگه بالاخره. ملت زود میرند خونه که بگیرند بخوابند.


بازل در شمال غربی سوییس در مرز آلمان و سوییس و فرانسه قرار گرفته به طوریکه اگر تو ایستگاه قطار بازل یک مسیری را پیاده برید از سوییس خارج شده و وارد فرانسه میشید. به همین سادگی. واقعا شهر روی مرزه تا این حد. بازل با اینکه شاید خیلی در دنیا معروف نباشه اما شهر مهمی بوده و هست مثل خیلی از شهرهای سوییس که در دنیا واقعند مهمند شاید اگرچه کوچکند و ناآشنا برای همه. مثلا یک اهمیت بازل برای یهودی هاست به طوری که اولین کنگره بین المللی یهود که در اون شالوده های صهیونیزم و کشور اسراییل فعلی ریخته شد در این شهر برگزار شده و خیلی ها خواستگاه اسراییل رو بازل می دونند. کلا هم ماجرای سوییس و یهودی ها ماجرای طولانیه که در این مقال نمی گنجد. 

همه اینها رو گفتم اما من بازل رو راستش از موقعی که با بانک سر و کار پیدا کردم شناختم و اون هم به خاطر بانک BIS بود. این بانک متشکل از چندین بانک مرکزی در دنیاست (شامل آمریکا، انگلیس، فرانسه، ژاپن، سوییس و .. ) که در حقیقت محلیه که "کمیته بال یا بازل" در اون تشکیل می شه. این کمیته قوانین و مقررات حاکم بر بانک داری رو تدوین می کنه و با اینکه ایران عضو این کمیته نیست اگر به سایت یانک مرکزی خودمان هم سری بزنید بعضی از این قوانین به صورت ترجمه شده وجود داره و ایران هم سعی داره که به نحوی خودش این قوانین رو رعایت کنه. (اینجا) عمده اهمیت دیگه BIS اینه که این بانک به خاطر عضویت بانک های مرکزی آمارهای خوبی از وضعیت بانک های دنیا و تراکنش های مالی داره که تقریبا مرجع بسیاری از مطالعات در زمینه بانکداریه که ایضا خود ما هم در ایران زیاد از این آمارها استفاده می کردیم. پس بعید نیست که در سفر کوتاه دو سه ساعتی به بازل من نه دنبال جاهای تاریخی و موزه که فقط دنبال دیدن این بانک بودم. و بالاخره دیدمش! نزدیک ایستگاه قطار بازل:

در ضمن در بازل دفتر اصلی Coop قرار داره. راستش در سوییس با همه دک و پزش مفهوم "بقالی" خیلی خوب وجود داره اما با ظهور فروشگاه هایی مثل Coop یا Migros ، بقالی ها جای خودشون رو کم کم به فروشگاه های زنجیره ای دادند که بعضی شعبه های اونها در حد همون بقالی ها کوچیکند و البته بعضی ها هم بسیار بسیار بزرگ. وضعیت این فروشگاه ها مثل وضعیت بانک ها تو ایرانه که هر جا میری، راه به راه می تونی از این فروشگاه ها ببینی البته نه در حد بقالی های ایران. یک نکته که یادم اومد اینه که جالبه که اینجا (یعنی سوییس!! که کم الکی نیستا) بانک ها بر خلاف ایران سر هر چهارراه و همه جا نیستند. بانک ها خیلی کم به صورت شعبه وجود دارند و گاه برای رسیدن به یک شعبه مثلا بانک UBS باید با اتوبوس و مترو بری و اینجوری نیست که هر جا خونت باشه دو سه قدمیش یک بانک UBS باشه. ولی عظمت UBS کجا و بانک ملی خودمون کجا که تو تهران با پنج دقیقه پیاده روی می تونی به یه بانک ملی برسی. اضافه بکنید بانک های دیگه رو بعد می بینید درسته که می گند تو هر خیابون تهران سرتو که بچرخونی یه بانک می بینی. حالا چی کارمی کنند الله اعلم!


 خوب در ادامه ولگردی در یکی از کوچه پس کوچه ها برخوردم به یک رستوران به نام "بابا علی"!!! انقدر محلش پرت بود که باورم نمی شد طرف باید ایرانی باشه. ولی خوب "بابا علی" اسم ایرانیه دیگه.


آخرسر پررو بازی در آوردم رفتم تو و دیدم بله. این هم خود "بابا علی":


به قیافه ایرانی و بخصوص اون زیرپیرهنی ایرانیش که از یقه اش بیرون افتاده نگاه نکنید، فقط آلمانی سوییسی بلد بود و اندکی فرانسوی و از فرانسوی کمتر فارسی و از فارسی کمتر انگلیسی. یعنی من خودم رو کشتم تا بتونم باهاش فارسی حرف بزنم. واقعا جالبه دیدن یک ایرانی که فارسی بلد نیست!

خوب این هم نتایج ولگردی های مختصر در بازل. یکبار دیگه باید برگردم اما اینبار برای دیدن چیزهای دیگه...




راستی این ترام های رنگی چقدر قشنگند... لوزان نداره از اینا... حیف!!