۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه

سفرنامه نوزدهم: مونترو در سوییس

چند وقتی بود که سفر درست و حسابی نرفته بودم. اینجا البته سفر رفتن واقعا راحت است و صد البته به شدت گران. صبح که بلند شوی و خودت را به ایستگاه قطار لوزان برسانی در عرض یک ساعت می توانی قطاری به مقصد خودت حتی اگر پاریس باشد پیدا کنی. البته برای گرفتن بلیط هم بازار سیاهی وجود ندارد و نیاز به دیدن آشنا در فلان آژانس یا مدیر شرکت فخیمه رجا نیست. ساده می توانی بلیط بگیری برای قطارهایی که دقت حضور و حرکتشان به دقیقه است. قطاری با حرکت در 12:32 دقیقه و رسیدن به مقصد در 13:04 دقیقه. و فکر نکنید که مسخره بازی، تبلیغ یا نمایش است. دقیقا قطار در همین زمان می آید و در همان زمان هم در مقصد هستید. حتی اتوبوس های شهری اینجا هم با همین دقت می آیند و می روند. حالا دیگر این همه دقت برای من عادی شده. مثل خیلی چیزهای با حساب و کتاب اینجا. شاید یک سفر به ایران برای یادآوری دقت زمانی در مدیریت اسلامی بد نباشد.

دست در جیب می کنی و برای یک سفر ساده کوتاه نیم ساعتی تقریبا 22 فرانک سوییس یا معادل 25000 تومان وطن پرداخت می کنی. واقعا قیمت گرانی است تازه آن هم برای بلیط درجه دو یا Second Class.  البته وقتی در قطار می روی تازه می بینی همین Second Class های اینجا از First Classهای مملکت خودمان تمیزتر و زیباتر است البته اگرچه خود این، قیاسی است مع  الفارق. قطارهای زهوار دررفته و لک لک کنان شرکت معظم رجا کجا و قطارهای سریع السیر و بر بال ابرهای این بلاد کفر کجا.

حال نشستیم تا برویم جایی که می گویند اکثر پولدارهای این دور و اطراف در آنجا زندگی می کنند. شهر مونترو یا Montreux. شهری دیگر در کنار دریاچه ژنو. نقل است که رابطه مونترو با لوزان و ژنو مانند بورلی هیلز است با لس آنجلس. یعنی شهری در خارج شهری بزرگتر که پولدارها در آنجا ویلا دارند. این پولدارها برای زندگی پر دغدغه و کار به شهر اصلی می آیند ولی برای استراحت و فرح بخشی به جان به شهری گرانقیمت که هر کسی را یارای زندگی در آن نیست بر می گردند. شهری ویلایی. کم جمعیت تر. ساکت تر. گران تر. از مدل ماشین ها که مدام فراری و لامبورگینی مانند نقل و نبات در خیابان می بینی و از ویلاهای مجلل شهر که بیشتر کاخ های کوچک را شبیهند، می توانی به صدق این گفتار پی ببری. جالب است که شهر بسیار کوچکی است که با نیم ساعت پیاده روی تمام می شود.

خیلی از شهرهای سوییس محل زندگی افراد مهمی در تاریخ ایران بوده اند. بخصوص تاریخ معاصر و من از این همه تعجب می کنم. در حالیکه شاید خیلی از افراد از آن مطلع نباشند. مثلا محدرضا شاه در لوزان درس خوانده است یعنی همین شهری که من هم اکنون در آن هستم. مصدق در دانشگاه نوشاتل. شهری که در نیم ساعتی لوزان است. و حالا در نیم ساعتی دیگر لوزان در سمتی دیگر یعنی در همین مونترو، فرد مهم دیگری زندگی می کرده است که با دو نفر قبلی در یک مقطع تاریخی ارتباط عمیقی دارد. نام آن فرد "فضل الله زاهدی" است یا رییس دولت کودتای 28 مرداد بر علیه مصدق برای به قدرت رساندن دوباره محمد رضا شاه. دست تاریخ را ببین که همگی از سوییس و تقریبا از نزدیکی هم آمدند و یکی برای چه و دیگران برای چه.

بعد از مرگ پدر، یعنی فضل الله زاهدی، پسر او اردشیر زاهدی در مونترو در ویلای ارث پدری خود زندگی می کند. اردشیر هم فرد با نفوذی در زمان پهلوی بوده است. علاوه بر وزارت امور خارجه و نمایندگی ایران در سازمان ملل، اردشیر با شهناز-تنها دختر ازدواج محمدرضا شاه و فوزیه- ازدواج کرد و داماد شاه به حساب می آمد. ولی بعدا از او جدا شد. شهناز نیز در سوییس زندگی می کند.

اردشیر زاهدی از زمان جدا شدن از دختر محمدرضا شاه دیگر ازدواج نکرد و ترجیح داد همچون پدر خود با روسپیان مشغول باشد که نقل است جدا شدن او به درخواست شهناز، خود دختر شاه بوده که دیگر نمی توانسته عیش و نوش های مداوم او را تحمل کند. و نقل آن است که پدر هفتاد و خورده ای ساله اش یعنی همان فضل الله زاهدی هم در ژنو در هنگام هم آغوشی با یک زن در اثر هیجان دچار ایست قلبی شده است و پسر را به ارث خود رسانده است.

جالب آنکه این نواحی سوییس پر است از این خانواده های مرتبط با خاندان پهلوی که در بهترین شرایط روزگار سپری می کنند. بعید می دانم روزی اگر شرایط ایران رفتن فراهم شود، این مردمان همه چیز را ول کنند و برای قدرت دوباره به ایران باز گردند. مگر اینکه باز گردند تا پول بیشتری برای وسیع تر کردن ویلاهای خود به غارت ببرند.

بماند. ما را با اینان چه کار. از طبیعتی لذت بردیم که عکس های آن را در زیر می بینید .




دو عکس زیر متعلق به یک قلعه قدیمی است که داخل آب قرار گرفته. باورتان می شود جایی که من عکس گرفتم مونترو است و جایی که قلعه است دیگر مونترو نیست و و ِ و ِی ( Vevey) به حساب می آید. و کلا سوییس همیشه اینگونه است. هیچ وقت مرزی بین دو ناحیه وجود ندارد. اصلا گاهی متوجه نمی شوی شهر تمام شده و شهر دیگری شروع شده است.



و این هم غروب زیبایی که در لوزان نمی شود دید.