۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

انسانه ها - نهم


اگر پیکان سواری با همون پیکان می تونی کلی از زندگیت لذت ببری... با زن و بچه و رفقا مسافرت بری، گردش بری و کلی لذت های دیگه... اما امان از موقعی که وقتی خودت و جد و آبادت همه پیکان سوار بودند به این نتیجه برسی که دیگه پیکان ماشین خوبی نیست و تو باید بر خلاف همیشه و گذشته خودت و جد و آبادت، بنز سوار بشی... هیچوقت ندیدم آدمی بتونه تو این شرایط دیگه از زندگیش لذت ببره، حتی اگر به اون بنز آرزوهاش هم برسه....

پینوشت: در روایت است که کلاغی بود که مسحور زیبایی طاووس شد و برای همین پرهایش را رنگی کرد و راه رفتن طاووس را تقلید کرد... مدتی به این کار گذشت و بعد فهیمد که با این رنگ ها و اداها نمی تواند طاووس باشد. اما موقعی به این نتیجه رسید که دیگر کلاغ هم نمی توانست باشد...