توی این دو سه روزه یه آلمانی اومده بود توی شرکت که یکی دو تا presentation داشت. اسمش خانم An بود. من هم که با خردک سواد انگلیسی شده بودم مترجم و همراه خانم (طرف 45 ساله بود پس از افکار پلید خودداری کنید :) ). از همون اول از گفتن این کلمه An اکراه داشتم و هی بهش می گفتم خانم " آن "... طرف هم هر دفعه به من تذکر می داد که "ان" (با فتح الف) و من هم هر بار پشت گوش مینداختم تا خودش بی خیال شد که به من خنگ یاد بده که اسمش چیه. آخر جلسه اول بهش یه جوری فهموندم که این کلمه در فارسی خیلی زشته و جالب اینکه خودش هم از اون به بعد خودش رو به دیگران خانم " آن " معرفی می کرد.
روز آخر محض اینکه همیشه خارجی ها رو می برند شهر رو نشونشون می دند و می برند رستوران و از این جور حرف ها که اونها هم ببینند ما هم آدمیم و ملخ نمی خوریم و شترسواری نمی کنیم و دخترها و پسرها هم اینجا همدیگر رو دوست دارند، رفتیم یه رستورانی. سر میز بحث به کشور آلمان کشیده شد که من بهش گفتم که آلمانی ها انگاری در اروپا به نسبت بقیه باهوش ترند. اول از همه قیافش طوری شد که نشون داد کلی تعجب کرده و گفت چرا اینجوری فکر می کنی؟ گفتم خوب کلی دانشمند مهم دارید که دنیا رو متحول کردند. مثلا انیشتین و پلانک.... یک خنده ریزی کرد و گفت: " اینا که تو علوم پایه هستند و قدیمیند! " بعد شروع کرد دو سه تا اسم گفت که من نفهمیدم و تا حالا هم نشنیده بودم و گفت که دو تاشون دارن دنیای موسیقی رو می ترکونن و اون یکی هم داره فلسفه رو متحول می کنه. جالب تر اینکه آخر سر هم گفت به نظرش اونها آدم های پرتلاش و خوش فکریند اما باهوش؟ ...
به قول یه بنده خدایی نمی دونست ما یه کوروش داریم مال 2500 سال قبل، یه حافظ و ابوعلی سینا داریم مال 700 سال قبل که هنوز داریم با اینها به عالم و آدم پز می دیم و از همه مهتر مگه میشه فلسفه دان و موسیقی دان افتخار یک کشور باشند؟ توی مرز پرگهر اینطوری جا افتاده که هر کی نمی تونه درس های سخت مثل ریاضی بخونه میره این رشته ها و از همه بدتر ما رو بگو که 100 سال هم بود با خود انیشتین آلمانی ها داشتیم به خدا هم پز می دادیم!!!