۱۳۸۸ شهریور ۶, جمعه

چهار قاشق از سیاست

قاشق اول
حتی اگر ابطحی و حجاریان باشی تو را سه سوت می گیرند و به تو فرصت می دهند تا در انفرادی فکر کنی و بعد در دادگاه، در مقابل دوربین طی سخنرانی محکم و دندان شکنی، خود و دوستان خود را لجن مال کنی. باید مهدی هاشمی باشی که در تلویزیون و همه جا متهمت کنند اما نمی توانند حتی برای توضیح به دادگاه فرابخوانندت. نهایت زحمت تو به عنوان مهدی هاشمی یک نوشته است که برای رسانه ها آن را کپی- پیست می کنی: تکذیب می کنم. و به همین سادگی همه چیز تمام می شود.
نتیجه: پدر قدرتمند، بهتر از سیاهی لشکر دوستان قدرتمند است.

قاشق دوم
آدم هایی که به این سادگی در مقابل دوربین با سخنرانی های استدلالی و محکم، خود و دوستان خود را تکفیر می کنید، یک سوال: خون آدم هایی که به خاطر افکار و برنامه های شما ریخته شده است را چه کسی می دهد؟ لااقل کمی بیشتر تحمل می کردید. بعضی از شماها حتی یک ماه هم در زندان نیستید که اینگونه متنبه و متحول شده اید. هر بلایی سرتان آمده باشد به اندازه داغ مادری نیست که فرزندش را به خاطر آرمان های سبز شما از دست داده است. راستی چه جوابی دارید که به آن مادر بدهید؟ احتمالا "تشکیلات راه سبز امید"!

قاشق سوم
اگر چه این سبزها در انتخاب رنگ "سبز" آخر هوشمندی بودند، اما از نظر نامگذاری "تشکیلات راه سبز امید"، بدترین نامی بود که می توانستند برای حرکت خودشان انتخاب کنند. مثل اسم بعضی از شرکت ها! " شمال گاوپرور گوشت گوساله ساز مشارکت برادران فلان"! اول از همه انقدر طولانیه که اصلا نگفتنش بهتره. ثانیا این واژه "تشکیلات" یعنی چی؟ آدم یاد گروه های مواد مخدر و مافیا و اینها میفته. اسم باید ساده و پرمعنا باشه. مثلا آقای مهاجرانی اسم "جنبش راه سبز" و به صورت مخفف "جرس" رو به کار می بره که به نظر مناسبه. ساده و پر معنا و انتقال و گفتنش هم ساده است.
اما کلا تشکیلات یا جنبش یا هر چیز دیگه ای که نه دادگاه و قاضی باهاشند، نه رسانه قدرتمند داره، نه بسیج و سپاه و نیروهای نظامی پشتشند و البته روی یک عده آدم سواره که دو ماهه به همه چیز اعتراف می کنند، بهتره که اصلا نباشه که اسم نیاز داشته باشه. آقایون بهتره برید اول آدم درست و حسابی پیدا کنید، بعد روی اسم و مسایل دیگه اون فکر کنید.
تذکر: مواجهه با واقعیت تلخ، بهتر از فرار از آن است.

قاشق چهارم
حالم بد شد. دیگه جا ندارم!