حدود سه چهار هفته قبل به شدت تحت فشار درونی بودم. مسایل انتخابات حتی من رو هم که معمولا جبهه گیری خاصی ندارم و بیشتر ترجیح می دهم تماشاچی باشم و تحلیلگر تا طرفدار شخص و رنگ خاص، درگیر کرده بود. انتخابات حقایقی را برایم عریان کرده بود که هضم آن شاید مدت ها برایم طول بکشد. حقایقی که شاید قبلا فقط در کتاب ها و حرف های غیررسمی اطرافیان شنیده بودم ولی الآن آنها را لمس کردم. گاهی فکر می کنم این روزها و این حوادث را در خواب دیده ام! از دیدن فریب آشکار و دروغ علنی، قدرت طلبی و جنگ قدرت یک مشت آدم فاسد تحت نام مردم یا امام زمان و انقلاب، سرکوب و قربانی کردن و قربانی شدن مردم برای بازی قدرت آنها، سوء استفاده از دین و سادگی مردم برای قدرت طلبی، و عیان شدن عقب افتادگی ذهنی و فرهنگی جامعه خودم، از این همه مشاهده در بهت بودم و هستم. هضم این همه حقیقت های عریان نیاز به آموختن خونسردی داشت که من نداشتم و البته در شرایطی هم نبودم که بخوام تمرین خونسردی و بی خیالی بکنم. پس یک کار خوب کردم: مراکز پمپاژ دروغ و التهاب رو مانند رادیو تلویزیون ملی در کنار دیگر سایت های خبری غیراقتصادی تحریم کردم....
تجربه بسیار خوبی بود! ندیدن اخبارهای تلویزیون و در راس همه 20:30 و البته نخواندن بی بی سی و دیگر سایت ها باعث شده بود که واقعا آرامش پیدا کنم اگرچه کاملا التهاب جامعه قابل درک است و نمی توان التهابات تحمیلی از دیگران را نادیده گرفت.
تا دیشب که بعد از یک مدت تصمیم گرفتم دوباره کمی التهاب وارد زندگیم بکنم که زندگی دیگر لدتبخش نیست و تلویزیون نگاه کردم. اولیش شبکه یک و وزیر محترم راه بود. کلا منکر داستان راه آهن شیراز-تهران شد و ادعا کرد که عکس ها از جای دیگه گرفته شده و الآن خط انقدر خوبه که داره روش خطش هواپیمای توپولوف میشینه و بلند میشه. در ضمن بعد از دو ماه همه خبرنگاران رو دعوت کرد که به بازدید خط بروند که الآن خط عین باقلواست. البته معلوم نیست که عکس های قبلی مگه توسط کی گرفته شده بود! خوب همین خبرنگارها بودند دیگه! البته اومشخص نکرد چگونه اگر دوباره خبرنگارها عکس گرفتند و دیدند که خط مشکل دارد چه باید کرد. احتمالا خبرنگاران باید به دوربین و چشم هایشان شک کنند و اینکه دچار توهم هستند! همونطور که کلا ما همه در مورد همه چیز دچار توهم هستیم....
نکته جالب دیگر ادعای ایشان در مورد بار زیاد و کم برای خط بود. گفت که همیشه برای راه اندازی، بار خط را به صورت مرحله ای افزایش می دهند اما در این مورد در اقدامی با شکوه و با افتخار در دولت نهم، برای اولین بار در دنیا، و بدون توجه به جنبه تبلیغاتی برای انتخابات، خط با بار زیاد بهره برداری شد!!!! من که گوش می دادم و نظر نمی دادم، ولی مادرم (که اتفاقا احمدی نژادی است) گفت "خوب اگر این قطار با این همه مسافر از خط خارج می شد چی؟". من هم گفتم "هیچی قبل از زیارت امام رضا به خاطر آنکه آقا می خواد احمدی نژاد رای بیاره، همه به زیارت عزراییل می رفتند!" . مشکل این آقایون اینه که مردم رو از گاو و دیگر چهارپایان محترم دیگه (دور از جون همه!) هم کمتر فرض کردند. آقای وزیر مادر من هم که سوادش اصلا در علوم انسانی است فهمید این کار اشتباه است، تو چه جوری با دکترای عمران و استادی دانشگاه نفهمیدی که بار کم برای تست خط لازمه و اگر از این تست های مرحله ای موفق بیرون آمد باید بار اصلی روی خط برود؟ خوب این از شوک و التهاب اول که جناب وزیر مستطاب با دروغ علنی و وارونه جلوه دادن همه چیز زحمتش رو کشید.
بعد رفتیم به سراغ سرور و سالار همه برنامه های اغتشاشگرکش یعنی 20:30! فیلمی نشان داد که با مهارت هرچه تمام تر آماده شده بود. عین بنگاه های دروغ پراکنی و فرافکنی دشمنانش یعنی بی بی سی و فاکس نیوز. خانمی را شایعه کردند که به وضع بدی کشته اند. دروغ یا راست من نمی دانم ولی ده ها بار شنیده بودم که یک همچین چیزی رخ داده. بعد مادر و دختری را نشان داد که ادعا کردند عکسی که از تلوزیون مشخص نبود دختر آن خانواده است و البته آن دختر الآن در کاناداست. بعد هم گفتند که این شایعه را برای اولین بار جلوی دوربین شنیده اند.
خوب می رویم سر تحلیل! آخه شایعه ای که انقدر بزرگ شده که صداسیما دنبال پیگیریش رفته و ایمیل های ملت یک مدت پرشده بود از ارسال چندبارش چه جوری به گوش خانوادش نرسیده؟! یعنی تو این همه مدت و با ای همه حرف و حدیث و شایعه، دوستی آشنایی کسی نبوده که از روی تشابه عکس اون خانم با دختر آنها و یا حتی تشابه اسمی، ماجرا رو از خانوادش پیگیری کنه؟! اصلا همه اینها درست! این همه آدم که کشته شدند فیلم درست کردن و ملاقات با خانواده نمی خواند؟! مثلا کسی مثل روح الامینی که واقعا مرده رو نباید برند خونش و از مادرش بپرسن چه حالی داره و این رو برای همه نشون بدهند؟!
دیگه دیشب بعد از این ماجراها فکر کنم از التهاب و تنفر Overdose شدم! فهمیدم این کاره نیستم! دوباره تصمیم گرفتم به روزه صداسیمای ملی خودم ادامه بدم... دوستان رو هم به این عمل خیر دعوت میکنم...
تجربه بسیار خوبی بود! ندیدن اخبارهای تلویزیون و در راس همه 20:30 و البته نخواندن بی بی سی و دیگر سایت ها باعث شده بود که واقعا آرامش پیدا کنم اگرچه کاملا التهاب جامعه قابل درک است و نمی توان التهابات تحمیلی از دیگران را نادیده گرفت.
تا دیشب که بعد از یک مدت تصمیم گرفتم دوباره کمی التهاب وارد زندگیم بکنم که زندگی دیگر لدتبخش نیست و تلویزیون نگاه کردم. اولیش شبکه یک و وزیر محترم راه بود. کلا منکر داستان راه آهن شیراز-تهران شد و ادعا کرد که عکس ها از جای دیگه گرفته شده و الآن خط انقدر خوبه که داره روش خطش هواپیمای توپولوف میشینه و بلند میشه. در ضمن بعد از دو ماه همه خبرنگاران رو دعوت کرد که به بازدید خط بروند که الآن خط عین باقلواست. البته معلوم نیست که عکس های قبلی مگه توسط کی گرفته شده بود! خوب همین خبرنگارها بودند دیگه! البته اومشخص نکرد چگونه اگر دوباره خبرنگارها عکس گرفتند و دیدند که خط مشکل دارد چه باید کرد. احتمالا خبرنگاران باید به دوربین و چشم هایشان شک کنند و اینکه دچار توهم هستند! همونطور که کلا ما همه در مورد همه چیز دچار توهم هستیم....
نکته جالب دیگر ادعای ایشان در مورد بار زیاد و کم برای خط بود. گفت که همیشه برای راه اندازی، بار خط را به صورت مرحله ای افزایش می دهند اما در این مورد در اقدامی با شکوه و با افتخار در دولت نهم، برای اولین بار در دنیا، و بدون توجه به جنبه تبلیغاتی برای انتخابات، خط با بار زیاد بهره برداری شد!!!! من که گوش می دادم و نظر نمی دادم، ولی مادرم (که اتفاقا احمدی نژادی است) گفت "خوب اگر این قطار با این همه مسافر از خط خارج می شد چی؟". من هم گفتم "هیچی قبل از زیارت امام رضا به خاطر آنکه آقا می خواد احمدی نژاد رای بیاره، همه به زیارت عزراییل می رفتند!" . مشکل این آقایون اینه که مردم رو از گاو و دیگر چهارپایان محترم دیگه (دور از جون همه!) هم کمتر فرض کردند. آقای وزیر مادر من هم که سوادش اصلا در علوم انسانی است فهمید این کار اشتباه است، تو چه جوری با دکترای عمران و استادی دانشگاه نفهمیدی که بار کم برای تست خط لازمه و اگر از این تست های مرحله ای موفق بیرون آمد باید بار اصلی روی خط برود؟ خوب این از شوک و التهاب اول که جناب وزیر مستطاب با دروغ علنی و وارونه جلوه دادن همه چیز زحمتش رو کشید.
بعد رفتیم به سراغ سرور و سالار همه برنامه های اغتشاشگرکش یعنی 20:30! فیلمی نشان داد که با مهارت هرچه تمام تر آماده شده بود. عین بنگاه های دروغ پراکنی و فرافکنی دشمنانش یعنی بی بی سی و فاکس نیوز. خانمی را شایعه کردند که به وضع بدی کشته اند. دروغ یا راست من نمی دانم ولی ده ها بار شنیده بودم که یک همچین چیزی رخ داده. بعد مادر و دختری را نشان داد که ادعا کردند عکسی که از تلوزیون مشخص نبود دختر آن خانواده است و البته آن دختر الآن در کاناداست. بعد هم گفتند که این شایعه را برای اولین بار جلوی دوربین شنیده اند.
خوب می رویم سر تحلیل! آخه شایعه ای که انقدر بزرگ شده که صداسیما دنبال پیگیریش رفته و ایمیل های ملت یک مدت پرشده بود از ارسال چندبارش چه جوری به گوش خانوادش نرسیده؟! یعنی تو این همه مدت و با ای همه حرف و حدیث و شایعه، دوستی آشنایی کسی نبوده که از روی تشابه عکس اون خانم با دختر آنها و یا حتی تشابه اسمی، ماجرا رو از خانوادش پیگیری کنه؟! اصلا همه اینها درست! این همه آدم که کشته شدند فیلم درست کردن و ملاقات با خانواده نمی خواند؟! مثلا کسی مثل روح الامینی که واقعا مرده رو نباید برند خونش و از مادرش بپرسن چه حالی داره و این رو برای همه نشون بدهند؟!
دیگه دیشب بعد از این ماجراها فکر کنم از التهاب و تنفر Overdose شدم! فهمیدم این کاره نیستم! دوباره تصمیم گرفتم به روزه صداسیمای ملی خودم ادامه بدم... دوستان رو هم به این عمل خیر دعوت میکنم...
پینوشت: کسی فرق صاسیمای ما با فاکس نیوز یا دیگر به اصطلاح بوق های استکباری را می داند؟!