۱۳۹۱ خرداد ۲۶, جمعه

برای یونان...


سال 2008 می خواستم برم یونان برای یک کنفرانس. در حقیقت کنفرانس بهانه بود برای ویزا گرفتن و رفتن به اروپا. خارج از ایرانی که روزی برام معما و پر از هیجان و کنجکاوی بود. سفارت یونان تو خیابون اسفندیار جردن بود و صف درخواست ویزا طولانی و آدم هایی که ناامید از در سفارت میومدند بیرون زیادتر. آدم هایی که با همون مصاحبه تو سفارت رد شده بودند و اصلا وارد پروسه های بعدی نشده بودند.  یونان برای خودش عظمتی بود و هر کسی رو راه نمی داد. من هم دل به رزومه درخشان و گواهی های دانشگاه شریف دل خوش کرده بودم. اون موقع خوشبختانه ویزا گرفتم و تونستم برم یونان رو ببینم.

یونان واقعا عالی بود خیلی فراتر از اون چیزی که قبلا فکر می کردم. از آتن با آثار دو سه هزار ساله اش گرفته تا جزایر مدیترانه ای وحشتناک قشنگ و آرومش. تجربه ای که هنوز لذتش تو ذهنمه. تجربه ای که باعث شده هنوز منتظر فرصتی باشم تا برم دوباره یونان.

اما از اون یونان اون روز در عرض چهار پنج سال چیزی باقی نمونده جز کشوری با بیکاری حدود 30 درصد و در نزدیکی ورشکستگی. سیاست های اون با سیاست های مالی گره خورده که اون هم در آلمان و فرانسه داره دیکته میشه و هرگونه عدم تبعیت به معنای خروج از یورو و مشکلات دیگه است حتی برای کشورهای دیگه. امروز CNN داشت تصاویری از یونان نشان می داد که باورش سخت بود: پرورشگاه های بچه هایی که خانواده هاشون ولشون کردند چون نمی تونند هزینه هاشون رو بدند و خودشون چادرنشین شدند و بعد تصاویری از یونانی های مقیم آمریکا که برای اونها کمک می فرستادند. مثل زمانی که در کشوری زلزله میاد و مردم کمک می فرستند. اما این بار زلزله مالی اومده. بیکاری و فقر، فرقی با زلزله نداره.

دلم خیلی سوخت وقتی اون زنی که مسئول ارسال کمک بود بغضش ترکید و می گفت یونان کشوری چند هزار ساله است و این جوری نمی مونه و روزی دوباره یونان میشه. پر از رفاه و آبادانی!!! یاد ایران خودمون افتادم که امروز به جایی افتاده که هر کسی داره ازش سوءاستفاده می کنه و ازش باج میگیره. از سعودی ها بگیر که نفت بیشتر می فروشن که تحریم ایران راحت تره بشه تا آنگولا که پول پروژه هاشو نمیده چون بانک ها تحریمند تا هند و چین که جنس بنجل به جای نفت به ما میندازند. همه از این سفره دارند لقمه می برند عین کفتارهایی که دور شکار شیر جمع شدند. ما هم مثل یونانی ها فکر می کنیم دنیا همیشه اینجوری نمی مونه....

اما یک چیز واضحه. ما و یونان، دو امپراطوری بزرگ دو سه هزار سال پیش با اون تمدن سازیمون برای بشریت، این روزها زیر دست و پا افتادیم و داریم له میشیم. هر کدوممون به یک طریقی. تعارف هم ندارم. حقیقته!!! حالا فردای هر دو ملت چی بشه واقعا نمی دونم...
.
.
.
.
عکس بالا ساحل جزیره ای به نام آگینا در مدیترانه و نزدیکی آتنه. جالبه که اولین سفرنامه های این وبلاگ در پنج سال پیش همه مال یونانند... کلی خاطراتم تازه شد....