۱۳۸۹ خرداد ۱۷, دوشنبه

سفرنامه هفدهم: کیش و مات!

کیش هم به پایان رسید و من طبق معمول در سفر ترجیح میدم روزه اینترنت بگیرم و به همین دلیل نه ایمیل جواب دادم نه سر به بلاگستان زدم و نه قیمت ها رو چک کردم. کلا Off بودم... شهادت هم از طریق باب شهادت شرکت هما قسمت نشد اگرچه تاخیر دو سه ساعته هواپیما هم در رفت و برگشت بدلیل نقص فنی و هم تکان های شدید وسط راه، چشمان ما را دو سه باری منور به جمال بی مثال عزراییل نمود.

کیش خوب بود. هر چیزش تحفه نباشه این ساحل زلال و دیوانه کننده اش واقعا تحفه است. خدا بود! این عکسا واقعا نمی تونن زیباییشو نشون بدند. باید توی آب بری و بعد بفهمی اونجاهایی که اینقدر راحت میشه کف آب رو دید 10 متری عمق داره...



دومین تحفه کیش غواصی بود تو این آب زلال و بین ماهی ها. اگرچه یه هفتاد چوقی منو پیاده کرد ولی واقعا عالی بود. مگه میشه آدم بره زیر آب به این زلالی و بین ماهی های رنگوارنگ باشه و بعد دوباره بخواد دوباره روی زمین بین آدما زندگی کنه....

البته اینکه تو عکسه منم! ماهی رنگوارنگ نیست :)

سومین تحفه اش هم ادای انواع و اقسام جنگولک بازی با وسیله دوست داشتنی جت اسکی بود از جمله دور در جا، Take off و کله ملاق در آب و قس علی هذا. خدا واقعا این وسیله کوچولو موچولو رو حفظ بنماید....


کلا کیش خوب بود. کیش و ماتم کرد. خوشمان آمد! به سبب این سفر ده سالی گمانم به عمرم افزوده شد...