۱۳۸۷ بهمن ۹, چهارشنبه

اوباما! لنگه کفشی نشی!

سلام اوباما! بالاخره تو رسما جای بوش را گرفتی...


می دانی بابت این حادثه چه آدم هایی که گریه کردند.....

و آدم هایی که رقصیدند......

این عکس العمل های متفاوت فقط به خاطر شادی است! فقط به خاطر امید به تو ... تو که می گویی "ما می توانیم" و"تغییر". همه و همه تو را باور دارند و تو و شعارهایت را روی سر و دست می برند....

باورت می شود محمود هم زمانی به تو امید داشت؟
بگذار داستانی برایت بگویم که ما ملتی دنیا دیده تر هستیم.... می دانی ما هم زمانی مانند همین آدم های خوشحال بودیم....خرداد 76. آن موقع تو هنوز کوچولو بودی....
وقتی خاتمی در انتخابات برنده شد نمی دانیم چرا(!) ولی ما هم در خیابان رقصیدیم و شیرینی پخش کردیم و بعد هم او پشت میکروفون شروع کرد به داد زدن تا ما مسیر مدنیت و آدمیت را طی کنیم....

ولی فایده نداشت و نشد و دست های پشت پرده و جلوی پرده نگذاشتند.... پس اشکش درآمد....
و بعد از ناامیدی او دوباره به جمع شعر و شعرخوانی و حرف های ادبیاتی و روح پاک و جامعه مدنی بازگشت ....

و هیچ برایش نماند و اینگونه در خیابان رها شده باقی ماند ...
هشت سال بعد هم که او رفت باز عده ای در خیابان برای پیروزی آدمی کاملا متفاوت یعنی دکتر محمود شیرینی پخش کردند و شادی نمودند چون دم از عدالت می زد و البته رفسنجانی رو شکست داده بود..... ولی الآن او هم وضعیت مناسبی ندارد...

راستی چرا هر وقت سیاست مداران شعارهای عوامفریبانه می دهند اینقدر مردم هیجان زده و جوگیر می شوند ولی بعد که نتیجه های عملی کارهایشان مشخص شد جز فحش دادن کار دیگری به ذهنشان نمی رسد؟
راستی مواظب باش ثابت نشود تو یک آدم موزمار و دروغگو هستی و تمام این کارها یک فیلم هالیوودی از نوع اسکارش بوده که تو نقش اول اون رو داری بازی می کنی. یک گاوچران مثل گاوچران های قبلی فقط سیاهپوست با شعار تغییر!
ولی بدون اگر همون کارها رو ادامه بدی یک پیامد برات داره... عکس های زیر رو نگاه کن...

دیدی چی شد؟ شاید تو خیلی خوش شانس نباشی که جاخالی بدی!
پس تصمیمت رو بگیر: لنگه کفش به همراه فحش یا گریه دوباره مردم به خاطر ناراحتی از رفتنت؟