این چند روزه چقدر اوضاع خوبه.... امروز هم امتحانات تموم شد با اقتصاد کلان و واقعا تموم شد.... دیگه نباید نگران باشم که دوباره یک درسی دارم که بابت اون حاضر غایب می شم و آخر سر هم شب امتحان یک باید بر سر خود بکوبم یک بر سر کتاب و جزوات....
اصلا آدم انگار بزرگ میشه وقتی می فهمه از دنیای بچه ها دور شده! حاضر غایب! تکلیف! امتحان! واقعا آدم با این چیزا چقدر حقیر بار میاد.... از چه جنبه های مهمی از زندگیش باید بزنه تا با این مزخرفات جای خالی اونا رو پر کنه.... ولی تا کی؟
خوشحالم! تموم شد و دومین فرصت برای بدست گرفتن اختیار زندگیم به من داده شد.... حس عجیبی دارم: حس ترس، خوشحالی، ناباوری و التهاب...