۱۳۸۹ اردیبهشت ۱, چهارشنبه

...

لااقل در این دو سه سال اخیر، کاملا تحت کنترل خودم بوده ام یا لااقل می دانستم درونم چه می گذرد... اما چند وقتی است که از درک خودم عاجز شده ام چه برسد آنکه خودم و حوادث پیرامونم را کنترل کنم. این نیاز نه آرام می گیرد و نه فراموش می شود و آخر مرا خواهد کشت.... فقط می دانم دارم حرکت می کنم یا بهتر بگویم آنها که نمی دانم که هستند دارند حرکتم می دهند و البته گاه مجالی برای گریز از خودم و هرچه هست باقی می گذارند....

 فردا کمی خواهم گریخت به آنجا که گوشه دیگری از اسارت من است... کویر!