۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

لوزانیات سی و پنجم

ده بار سعی کردم بنویسم ولی نتونستم.... هر جوری سعی کردم نشد. نوشتن برام خیلی سخت شده این روزها. نه این که حرف نیست. برعکس یه دنیا حرف هست. یه دنیا دیده ها و شنیده ها. برای همین دیگه نمی دونم از چی و از کجا باید شروع کنم به گفتن و نوشتن...

حرف دیگری نیست جز این آهنگی که در این تنهایی دوست داشتنی با شعرهای مصدق و فاضل نظری دارم گوش میدم.... ترانه ای برای الی با کوله باری از خاطرات گذشته که صفحه صفحه می گذرند.... چند ساعته دیگه سال داره تحویل میشه..... همین....