۱۳۸۹ آذر ۲۴, چهارشنبه

...

موقع رفتن مادرم یک نگرانی داشت و اون اینکه من برم و خیلی چیزهایی که باهاشون بزرگ شده بودم هم با من برند و من آدم دیگه ای بشم. نگرانی اون دلیل داشت و اون اینکه تو اون جامعه خیلی هنجارشکنی می کردم. خیلی می خواستم یه جور دیگه زندگی کنم و رام هم نمی شدم تا اینکه آخر ترکش کردم.... اما حالا دارم می فهمم راست می گفت. خیلی زود خیلی چیزها رو فراموش کردم. خیلی زود تو قالب های این جامعه جدید جا گرفتم. به قولی خیلی زود میلادی شدم....

امروز وقتی سایت روزنامه دنیای اقتصاد به روز نشده بود تازه فهمیدم امروز تاسوعاست و فردا هم عاشورا...