۱۳۸۸ آبان ۱, جمعه

تهران این روزها....

انگار گرد غم و غصه، ناامیدی و یاس بر شهر ریخته اند. کسی نمی خندد و شاد نیست. صورت آدم ها دیواری از بی حسی و بی تفاوتی شده که ناامیدی از آن می بارد... نه لبخندی، نه امیدی، نه سیگنال امیدبخشی ....

چقدر سخت است در این شهر تو بخواهی بخندی و شاد باشی و دم از امیدواری بزنی و با انرژی سرریز شده جوانیت، به آینده ها فکر کنی....