۱۳۸۷ مهر ۴, پنجشنبه

دکتر کردان و باقی ماجرا و شواهد

این قضیه کردان هم جالب شده ها. طرف میگه چون استخاره کرده حاضر نیست که بره! و حالا هم که گزارش مدرک اون به رییس مجلس داده شده رییس مجلس میگه هنوز وقت نکرده بخونه شاید چون اهمیت نداره یا محتواش مشخصه چیه که نیاز به خوندن نداره..... به هر حال از اونجا که کردان روز معرفیش در وزارت کشور یک مدرک ارائه کرد که غلط املایی داشته (یه چیزی تو مایه های سوتی در جعل سند! ) دیدم بد نیست شاید بشه دو مدرک زیر رو هم ارائه کرد. خدا رو چه دیدی شاید به واسطه همین عکس ها مردم گول خوردند و مدرکش رو قبول کردند... ما که گول خوردیم شما هم سعی کنین شاید خوردین!

عکس اول دکتر کردان را در روز فارغ التحصیلی در لباس مقدسی برای این منظور در محوطه دانشگاه آکسفورد نشان می دهد...


عکس دوم هم ایشان را با چند دانشجوی خود در آکسفورد نشان می دهد که ضمن اینکه تواضع ایشان را در پنهان کردن سمت استادی در آکسفورد نشان می دهد دلیل دیگری بر دکتر بودن ایشان است چون فقط دکترها حق دارند استاد دانشگاه باشند...

منبع عکس ها: عکس ها از طرف معاندان دولت برای تخریب دولت از طریق ایمیل فرستاده شده و دست به دست (ایمیل به ایمیل) می چرخد و به همین دلیل منبع اصلی این فسق و فجورات معلوم نمی باشد احتمالا استکبار پشت قضیه می باشد....

پینوشت : می دونید که این قضیه استخاره یک موضوع جدی در امر مملکت داری در ایران به حساب می آید. به همین دلیل امروز بعد از افطار روزه را افطار نمی کنم و در آن زمان مقدس و با زبان روزه می روم و برای در دست گرفتن رهبری کشور استخاره می کنم. خدا به خامنه ای رحم کناد و اگر نه اگر خوب بیاید باید جایش را با من عوض کند. به هر حال استخاره است دیگه نمیشه که با نظر خدا جنگید.......

۱۳۸۷ شهریور ۳۰, شنبه

مشایخی دوستت دارم!

Edu.sharif.edu و بعد هم امور کارنامه... معدل کلم نیومده بود زیر 18! و بعد هم ریز نمرات و " استراتژی پیشرفته ....18" و اینجا بود که گفتم مشایخی دوستت دارم! درس رو خوب اومده بودم جلو ولی پروژه نهایی رو به خاطر مشکلات عدیده ( شما بخوانید دودره بازی ) با یک ماه تاخیر دادیم و از اونجا که پروژه درس هم در راهبران بود یعنی جایی که خود مشایخی مدیر عاملشه و ما هم خیلی سریع قضیه رو جمع کردیم انتظارات منفی در مورد نمرمون بیشتر شد. از خدا 17 رو دیگه می خواستم! چون کمتر از 17 تو این درس باعث می شد معدل کلم ریخت نافرم 17.9 رو پیدا کنه! آخر سوزشه نه؟! با 18 زیاد فاصله نداری اما خوب 17 و خورده ای هستی! خوب با این شرایط وقتی از درسی انتظار مثلا 17 داشته باشی و حالا 18 شده باشی باید هم استادش رو دوست داشته باشی! بالاخره هم از معدل کل زیر 18 جستم!

حالا فارغ از این مساله یه چیزی که تو سیستم آموزشی ایران منو خیلی اذیت می­کنه این فیدبک های نمره ای کاتوره ای که به ما داده می شه.. منظورم نمره مشایخی نیست چون حالا که دارم فکر می کنم می بینم واقعا حق همین بود ولی درسای دیگه مثلا با تلاشی که کردی و پروژه خفنی که دادی، رو بیست حساب کردی اما یهو می شی 17 و در عوض یک درس دیگه رو کاملا دو در کردی، تکلیف ندادی، امتحان پایان ترم هم تقلب کردی ( استغفرالله! ) و انتظار داری مثلا حقت 17 باشه یهو می شی 19.5! والله من که کاملا گیجم! نمی دونم بر اساس این نمره های کاتوره ای چه جوری در مورد خودم و سوادم قضاوت کنم.... همون بهتر که اصلا قضاوت نکنم!

نکته: همیشه سعی کنید که پروژه درسی رو در شرکتی که استادتون هست نگیرید چون نمی تونید در شرایط بحرانی از IQ خودتون و زحمات دیگران استفاده کرده و پروژه خلق کنید.

۱۳۸۷ شهریور ۲۳, شنبه

شاهدی اندر حمایت از آزادسازی اقتصادی

نعوذبالله تصور نشود که من می خواهم بگم بازار آزاد همیشه خوبه چون اصلا من سواد این کار رو ندارم و برای جبهه گیری نیاز به مطالعه بیشتر دارم (یه کم می دونم ولی اصلا کافی نیست!) ولی این خبر جالبیه از کالایی که وقتی زیر دست دولت برای حمایت از مصرف کننده بود اصلا توی بازار پیدا نمی شد و حالا از موقعی که بازار سیمان آزاد شده 5 میلیون تن سیمان هم مازاد داریم و می تونیم صادرات داشته باشیم!
حالا معلوم شد اونایی که می گفتن دولتی بودن سیمان فقط سبب رانت یک عده شده درست می گفتند و البته اون یک عده هم چه خدایی کردند تو این دو سه سال گذشته که قیمت مسکن بالا رفت و به تبع اون تقاضا برای مصالح افزایش یافت.

این درسیه برای کالاهای دیگه. شاید واقعا این همه ادعای حمایت از مصرف کننده که باعث شده بعضی کالاها و صنایع در حصار دولت باشند اتفاقا با آزادسازی آنها، وضع ما به عنوان مصرف کننده بهتر شود؟

۱۳۸۷ شهریور ۲۰, چهارشنبه

سرمایه داری شرعی = اقتصاد اسلامی


آپارتمانی 40 متری ، 50میلیون نقد به همراه وام 18 میلیون تومانی. در محله ای که گوشه گوشه اش بوی اعتیاد می آید و خانه هم که معلوم است. علیرغم نوساز بودن، نم پس داده، پله هایش تنگ و داخل هم تاریک و خفه است و البته زیرکار خانه مثل دزدی از آهن و مصالح که دیگر جای خود را دارد. اما تازه باید خدا را هم شکر کنی که در این محله، یکی با این قیمت بیشتر نیست چون فروشنده پول نیاز است و چون بازار راکد است به این قیمت راضی شده!
واقعا برای من و امثال من که از این قافله عقب مانده اند گذر زمان یعنی بیشتر شدن فقر... سه سال پیش با فروش یک پژو 405 و یک وام 18 میلیونی می توانستیم یک آپارتمان 40 متری بخریم و امروز حتی اگر ماکسیما داشته باشم و آن را بفروشم هم نمی توانم پول آن را پرداخت کنم. البته این اتفاق برای کسانی که از این طریق در حال کسب سودهای کلان هستند بسیار اتفاق خوب و خوشایندی هم هست. کجا می توانستند اینهمه درآمد بدون فکر و بدون زحمت کسب کنند؟؟ ولی خوب برای امثال من این اتفاقات فقط نگرانی مطلق از آینده است. واقعا فکر کنم الآن به عدالت رسیدیم.
همیشه یک چیز را در ایران فهمیده­ام و آن اینکه در ایران هر وقت بر علیه چیزی شعار می دهند و قصد پیاده سازی چیزی را دارند باید چهار ستون بدنت بلرزد که ممکن است کاملا این شعارها نتایج معکوس ببار آورد. وقتی گفت عدالت تا به حکومت و قدرت برسد باید می فهمیدیم که نتیجه این دقیقا برعکس است. تازه جالب آن است که عالیجناب نظام سرمایه داری را به مسخره می گیرد و اضمحلال آن را نزدیک می بیند. من یک سوال دارم. خصوصیات نظام سرمایه داری چیست که بد است و البته ما هم بدلیل اینکه از آن بدمان می­آید قرار است با آن مبارزه کنیم؟ بازار آزاد؟ بخش خصوصی؟ سودپرستی؟ حاکمیت پول و سرمایه؟ وقتی فکر می کنم می بینم که ما هم دقیقا همین رفتارها را مثل سودپرستی و حاکمیت پول داریم تازه بدتر و تنها چیزی که نداریم اقتصاد بازار آزاد است که آن هم با اصل 44 رسما به ناکارآمدی اقتصاد دولتی و برتری بازار آزاد اعتراف کردیم. با این حال اسم ما نظام سرمایه­داری نیست و تازه مخالف آن هم هستیم. ما حتی کمونیست هم نیستیم! جالب آنکه بعد سومی تعریف کرده ایم که اسمش اقتصاد اسلامی است که در آن همان کارهای نظام سرمایه داری پلید را به طور شرعی انجام می دهیم! پدر ملت را تحت لوای اسلام و شرع زیر بار تورم و ضعف مدیریتی در می­آوریم و خود ما عامل اصلی رواج سودپرستی و پول پرستی در جامعه هستیم ولی اسم ما این است که قوانین اسلام را پیاده می کنیم و تازه برای دنیای بعد از سقوط سرمایه داری هم آماده می شویم.( چه اعتماد به نفسی! )

عکس بالا که یادم نیست از کجا برداشته ام جالب است. علاوه بر ماجرای قدیمی سود صفر بانکی که نشان می دهد مال الآن نیست در ادامه می بینید که آیت الله خسروشاهی به مردم نوید می دهد(!) که خانه نخرند چون قرار است که ایشان مردم را خانه دار کنند. اگر آن موقع به بالای چشم خسروشاهی می گفتی ابرو و اینکه آخه آدم حسابی تو با این وضعیت هر کسی را از شهر و دهات خودش به تهران می کشانی متهم به حمایت از امپریالیسم و ضد انقلاب می شدی ولی گذر زمان نشان داد که چه خیانتی را تحت لوای اسلام و انقلاب و محرومان یک مشت ساده لوح و بیسواد به این کشور تحمیل کردند و حالا کجا هستند؟ و این درس خوبی است برای آدم های از همان جنس خسروشاهی که امروز کارهای مشابه به نام عدالت و اسلام می کنند و امروز انتقاد به آنها تخریب دولت نامیده می شود ولی بیست سال بعد شاید نسل بعد به این فکر کند که این آقایان به راستی جز افتضاح کاری و نابسامانی در امور چه کار دیگری برای کشور انجام دادند؟ البته منظور م از آقایان همه عیادی دست اندر کار در دولت های 20 سال گذشته هستند نه فقط احمدی نژاد.
به هر حال این حرف ها هیچ کمکی به وضعیت فعلی ما نمی کند ما برای یک آپارتمان 40 متری که بیشتر به لانه سگ شبیه است در محله ای که آدم هایش نیز همانند آن خانه ها کرم وار در این جامعه رشد کرده و بزرگ شده اند باید 50میلیون ناقابل به همراه وام 18 تومانی داشته باشیم و اگر نداشته باشیم کسی نمی گوید چه پسر خوبی که داری برای بهبود وضعیت مملکتت تلاش می کنی و به مسایل و مشکلات آن فکر می کنی و از تفریحت زده ای تا علم بیاندوزی(!!!) بیا این هم 1 میلیون تومان تخفیف! به راستی همین اندازه کوچک هم به ما روا ندارند.
اما خوبی من این است که با این همه سیگنال های بد باید ناامید باشم ولی نیستم!

دزدان دریایی در عصر ارتباطات

باور کنید در عصر ارتباطات هستید. در عصری که وجب به وجب زمین تحت دوربین های ماهواره ای عکسبرداری می شود و خلافکاران در هر جای دنیا که باشند تعقیب می شوند، مکالماتشان شنود می شود و قس علی هذا.....
این دزدان دریایی در این قرن با این مشخصات کمی عجیب نیستند؟! گاهی اوقات به این نتیجه می رسم که دنیای ما به همان اندازه 200 یا حتی هزار سال پیش بی صاحاب است فقط دک و پزش فزونی گرفته!

۱۳۸۷ شهریور ۱۸, دوشنبه

گفتگو با او....


گاه آنچنان عصیان می کنم که خودم هم از اینهمه شتاب در دوری از تو وحشت می کنم و گاه آنچنان خود را اسیر قدرت دوست داشتن تو می بینم که شک می کنم که به عنوان یک انسان از خودم اختیار دارم ....
نقطه تعادل این نوسانات کجاست؟

۱۳۸۷ شهریور ۱۴, پنجشنبه

سفید ممنوع!

خدای من ما واقعا داریم چی کار می کنیم؟ ببین به نام تو و دین تو هر احمق بازی ممکن رو داریم در میاریم.... بابا مگه امام حسن رو در قنداق زرد نیاوردند؟ مگه خود خامنه ای بعضی وقتا عبای سفید استفاده نمی کنه؟ چرا آخه به خاطر اینکه دو تا آدم بی جنبه و مریض که با زن چادری هم تحریکند(!) فکر می کنند مشکل تحریکاتشون رنگ زرد و سفیده؟
بابا آدم بی جنبه! اول از همه مشکل رنگ نیست مشکل نوع پوششه! تازه این برای کسیه که واقعا پوشش اون مشکل داره وگرنه بابا مشکل اصلی تو مغز خودته که باید اصلاح بشه! مشکل اصلی اینه که خود تو اصلا نمی تونی از زن چیزی بیش از یک وسیله جنسی تصور کنی! چه سیاهش چه زردش چه قرمزش!
ای کاش به جای اینهمه فکر کردن به زن ها و اینکه چه چیز اونها ما رو تحریک می کنه یا اینکه تو خیابون وایسیم و با دو تا مرد دیگه چشم هر زنی رو در بیاریم تا بهش بگیم حجابت رو درست کن به قول محمد نوری زاد کمی تبصره و قانون برای جلوگیری از ریاکاری و بدکاری و موارد مهم دیگه می دادیم......

۱۳۸۷ شهریور ۱۲, سه‌شنبه

رمضان آمد....


دوباره اومد...رمضان برای همه ما یک تجربه مشترکه... یک حس مشترک که با سحری و افطاری و اذان آمیخته شده.....همه این حس رو شاید بشه تو ربنای شجریان قبل از افطار خلاصه کرد....