۱۳۸۷ مرداد ۳۰, چهارشنبه

دلتنگی شماره 2

دیشب هوس کردم به یاد شبای یونان 3 نصف شب برم بیرون. واقعا تعجب کردم از شهری که روزش جای سوزن انداختن نیست شبش انقدر خلوته! بعد هم حال گرفته برگشتم خونه و خوابیدم!
تو یونان کل کیفش به این بود که از صبح تا شب راه بریم ( کنفرانس هم پیچیده شد اساسی! ) تو یکی از شبا( همون دور و بر 3!) تصمیم گرفتیم یه کم راه بریم. بعد دیدیم بد نیست بریم کنار ساحل. همینجوری هی رفتیم تا جاتون خالی اون موقع شب سر از وسط آب در آوردیم! آب داغ داغ بود ولی بیرون باد خنک تا جایی که برای فرار از سگ لرز زدن می رفتیم تو آب..... نمی دونم اصلا تو این شهر صاحاب مرده نمیشه از کیفا کرد! همش دیوار! همش آجر! همش دود و کثیفی! تازه برای همین شکنجه گاه روحی هم باید متری دو سه میلیون بدی .....

برای سال بعد که می خوام Apply می کنم دارم دانشگاه هایی که تو شهرهای ساحلی هستند رو فارغ از ranking می یارم تو اولویت.... تازه دارم میبینم Miami هم عجب جاییه برای درس خوندن! گور بابای rank و منک!