۱۳۹۰ اسفند ۱۳, شنبه

سفرنامه 89: دروغ و امان از دروغ در مرزپرگهر

این بار خیلی درگیر خرید بودم و اولین چیزی که نظرم رو جلب کرد تقلا و تلاش کاسبین محترم (حبیبان سابق خداوند متعال)  برای دروغگویی آشکار و علنی و یا همون کلاهبرداری به زبان ساده بود. البته قبلا هم که ایران بودم مسلما همینجوری بوده ولی چون انگاری به این وضعیت عادت داشتم برام عجیب و زننده نبود ولی وقتی مدتی یه جور دیگه زندگی کردم حالا برام خیلی عجیب بود و تو چشم میومد. بعضی از اینا حتی از این پروا نداشتند که پاتو از مغازه نذاشته بیرون بفهمی سرت کلاه گذاشته و جنسی رو که با منت با تخفیف بهت داده رو بتونی به طور عادی و بدون تخفیف دو سه مغازه اون طرفتر خیلی ارزون تر بخری. اما چقدر قسم دروغ و چقدر بی چشم و رویی....
.
.
.
.
با دیدن این آدم ها، تصور اختلاس های هزار میلیاردی و حتی بالاتر هم عجیب نیست. وقتی این همه آدم سر چند هزار تومن ناقابل اینقدر دروغ و دغلبازی دارند، وقتی دستشون به مخزن اصلی برسه معلومه که چی کار می کنند...