بعد از مدتی به کمک گوگل بلاگش رو پیدا کردم و لابلای حرف هاش یکی از نوشته هاش برام جالب بود که یک کامنت دست به نقد براش داشتم .... کامنت رو گذاشتم ولی انقدر در جوابم کیفور شده بودم که حواسم نبود با account گوگلم log in کرده بودم.... بله! وقتی کامنت رو فرستادم دیدم که نام مبارک بنده در کامنت هاش داره می درخشه! ابالفضل! عجب سوتی شد! عجب گافی!
دست پاچه نگاه کردم که چه جوری این سوتی مبارک را ماسمال بنمایم که دیدم گزینه سطل آشغال کنار کامنتم هست... نفس راحتی کشیدم و دیلیتش کردم و بعد دوباره برگشتم که ناگهان چشمهای مبارک از حدقه چشم به صفحه مونیتور اتصال پیدا کرد! گوگل خان درج کرده که آقای مش دونالد خان نظرش رو دیلیت کرده! آخه مذهبت رو شکر! دیگه نوشتن این چه موضوعیتی داره! خوب دیلیت کردم که کردم! به تو چه که باید اعلام کنی؟! هیچی دست از پا درازتر مجبور شدم که دوباره نظرم رو بنویسم که حالا فکر نکنه بعد از یک مدت که دوباره آفتابی شدم الآن چی نوشتم براش!
ازش خبری نشد تا امروز که دوباره رفتم بلاگش... دیدم یه جورایی خودش رو به کوچه علی چپ زده و انگار نه انگار که کامنت من اونجاست.... اگرچه از اینکه یکی مثلا بخواد کلاس بذاره که تحویلت نگرفتم خیلی بدم میاد (در حد اینکه جرش بدم!) اما خدا رو شکر که کامنتمو جدی نگرفته وگرنه حال و حوصله شفاف کردن قصدم رو از این کار مزبوهانه بعد از مدت ها نداشتم!
پینوشت: روابط ما آدم ها از کی اینقدر مزخرف تشریف پیدا کردند؟ کسی می دونه؟
راستش ناراحتی من به خاطر اینه که باید مواظب رفتارم باشم تا مبادا کارهای من نشانه ضعفم نباشه و دیگر موارد ابلهانه که باید مد نظر داشته باشم تا در روابطم با آدم ها جایگاه خودم رو داشته باشم. دو دو تا چهارتای الکی ولی مهم. مثلا در مورد این آدم دوست داشتم این دم آخری باهاش بهتر می شدم ولی اصلا فکر کردن به این موضوع بخصوص بعد از آخرین مکالمات همیشه منو به بن بست رسونده.... بن بست واقعی نه ذهنی! و امیدی هم ندارم بهتر بشه و شاید هم نیاز نباشه ... همینه که می گم روابط ما آدما مزخرف شده... باید به چیا فکر کنیم....