۱۳۸۹ بهمن ۱۷, یکشنبه

سفرنامه بیستم: ژنو



اولین تصویر من از سوییس، ژنو بود... وقتی که کوله بارم را در فرودگاه ژنو بر زمین گذاشتم و آدم ها و فضایی را نگاه می کردم که با آدم ها و فضای شش ساعت پیش از آن از زمین تا آسمان تفاوت داشتند.... از تهران تا ژنو....  حالا بعد از مدت ها دوباره به این شهر بازگشتم. برای دیدن دوستی قدیمی که امروز همسر کسی بود که بیست و پنج سال در ژنو زندگی کرده بود و حالا از آن شهر چیزهایی شنیدم و دیدم که فقط از کسی می توانی بشنوی که عمری در این شهر زندگی کرده باشد....

ژنو شهر مشهوری است. وجود دفتر اروپایی سازمان ملل، مقر اصلی صلیب سرخ، مقر اصلی سازمان تجارت جهانی و مقر یونیسف در این شهر برای اهمیت سیاسی این شهر کافی است. در اهمیت سیاسی این شهر همین بس که وقتی در نزدیکی مقر سازمان ملل یا کنار دریاچه ژنو در این شهر قدم می زنی ممکن است رییس جمهور یا وزیر فلان مملکت را در حال رد شدن یا قدم زدن با بادیگاردهایش ببینی. اما در این شهر لایه های زیرینی نیز وجود دارد.

ژنو همیشه جزو دو سه شهر گران دنیا بوده است و همیشه برای پولدارهای عالم داشتن یک خانه در این شهر نشانه ابهت و به رخ کشیدن ثروت خود به دنیا بوده است حتی اگر یکبار هم به آن خانه قدم نگذاشته باشند. از بیل گیتس و جانی دپ بازیگر بگیر تا عرب ها و سیاستمداران پولدار مثل ملک عبدالله و برادر صدام و معمر قذافی تا میلیاردهای بی نام و نشان که در این شهر قبر معلق در هوا دارند! همه و همه با ثروت هایی افسانه ای در این شهر نشانی برای خود گذاشته اند....

کم کم خواهم نوشت از این شهر....

پینوشت: عکس بالا صندلی سه پایه ای است که برای یادبود افرادی که در جنگ ها به خاطر مین پای خود را از دست داده اند در مقابل درب اصلی ورودی مقر سازمان ملل در ژنو قرار داده شده است...