نمی دونم ولی انگار باید دست به کیبورد شد! در زمانای قدیم چند باری سعی کرده بودم وبلاگنویسی کنم ولی هیچکدوم بیش از 3 یا 4 روز عمر نداشتند ..... زود به پوچی می رسیدم و از خودم می پرسیدم که چی؟! که چی برم توی بلاگ دیگران کامنت های احمقانه بذارم و اونا رو به بلاگ خودم دعوت کنم و برای اونا از احساسات احمقانه ام بنویسم!
تقریبا این چند وقته یک کم پوچی این قضیه کمترشده چون اصلا قرار نیست که تحت نام والای "مش دونالد" از این حرفای الکی بزنم. می خوام از دغدغه هام بنویسم از کشورم، دنیا، تجربیاتم، و این جا راهی باشه برای اتصال من به دنیایی که نمی شناسمش ولی الآن دیوانه وار نسبت به شناختش احساس عطش می کنم....
حالا چرا "مش دونالد"؟ اول اینکه خیلی با این اسم حال کردم! خیلی قشنگ داره ما رو نشون می ده... در عین تفکرات سنتی داریم غربی زندگی می کنیم. در عین "مشتی" و حاجی بودن داریم مثل "دونالد"های غربی زندگی می کنیم... یادم میاد سفر مکه ماها که خیلی استکبار ستیزیم سر و تهمونو که می زدی "مک دونالد" بودیم... نه اینکه بد باشه ولی حرف و عمل و اعتقاداتمون همه با هم تناقض دارن دیگه...... اینم فلسفه "مش دونالد".
خوب کسی که نگفت ولی خودم می گم " مش دونالد " خوش اومدی....
خوب کسی که نگفت ولی خودم می گم " مش دونالد " خوش اومدی....