۱۳۸۹ اسفند ۲۹, یکشنبه

لوزانیات سی و پنجم

ده بار سعی کردم بنویسم ولی نتونستم.... هر جوری سعی کردم نشد. نوشتن برام خیلی سخت شده این روزها. نه این که حرف نیست. برعکس یه دنیا حرف هست. یه دنیا دیده ها و شنیده ها. برای همین دیگه نمی دونم از چی و از کجا باید شروع کنم به گفتن و نوشتن...

حرف دیگری نیست جز این آهنگی که در این تنهایی دوست داشتنی با شعرهای مصدق و فاضل نظری دارم گوش میدم.... ترانه ای برای الی با کوله باری از خاطرات گذشته که صفحه صفحه می گذرند.... چند ساعته دیگه سال داره تحویل میشه..... همین....

۱۳۸۹ اسفند ۲۰, جمعه

۱۳۸۹ اسفند ۱۱, چهارشنبه

ایرانه ها - سوم


امشب صد بار این آهنگ رو گوش کردم و یه دل سیر گریه کردم... دلم برای اون دوست داشتنی واقعا تنگه. نمی دونم چرا! هیچ چیزی نداره که بهش دل ببندی اما نمیشه بهش دل نبست... وطن! ایران! دوست داشتنی من!

**بهار اینجا خیلی قشنگه. خیلی خیلی قشنگ!  اما دل من تنگه واسه بهارت! ایران!

انسانه ها - هفدهم

وقتی عشقی تو زندگیت نیست انگار حفره ای درونت وجود داره که هیچ چیزی نمی تونه اونو پر کنه.... نه دود، نه الکل و نه حتی خدا.... هیچ چیزی نمی تونه سرگرمت کنه....
.
.
.
.
با تو جهنم، بهشت و بی تو بهشت، جهنم.... با توام خدا!